لهجهی افراد به سادگی بازتاب مجموعهای از اصواتی است که در یک محیط زبانی حاکم است و افراد از کودکی در آن رشد میکنند. با این حال همین واقعیت ساده زبانی، معنایی اجتماعی مییابد و مبنایی برای اعمال تبعیض علیه کاربران غیربومی بعضی زبانها میشود.
این نگاه جانبدارانه به لهجه، نشانی از این پیشفرض است که فرد در گروه خودیها جایی ندارد. در موارد بسیاری تبعیض نسبت به گویندگان لهجههای بومی بدون آنکه ضرورتا شکل تعصب به خود بگیرد، اعمال میشود. در نهایت، قرار گرفتن در معرض لهجههای غیربومی و ایجاد محیطی که در آن طیف متنوعی از لهجهها به کار میرود، میتواند میزان تبعیض علیه گویندگان لهجهای غیربومی را کاهش دهد.
شیری لو-آری، مدرس و پژوهشگر روانشناسی در دانشگاه رویالهالووی لندن و همکارانش در پژوهشی به بررسی نقش لهجههای غیربومی در اعمال تبعیض علیه خارجیها پرداختهاند که در وبسایت خبری تحلیلی کانورسیشن منتشر شده است.
اگر کسی از شما بخواهد متنی را با صدای بلند و به لهجه فرانسوی یا ایتالیایی بخوانید، به احتمال زیاد منظور او را متوجه شده و قادر خواهید بود، هرچند نه چندان دقیق، شکلی از آن لهجهها را بیان کنید. (البته ما فرض میگیریم که شما فرانسوی یا ایتالیایی نیستید.) حتی ممکن است شما بتوانید شکلی ساختگی از لهجه را، مثلا وقتی دیالوگهای فیلم پدرخوانده را تقلید میکنید، بسازید.
بدون دسترسی به آمار، میتوان فرض کرد که ما از شنیدن لهجههای مختلف لذت میبریم. شیوه حرف زدن ما، به سادگی، بازتابدهنده صداهای زبان محیطی است که در آن رشد کردهایم. این صداها نباید معنای اجتماعی مضاعفی در خود داشته باشد. اما در واقعیت، افراد ارزشهایی را به لهجهها نسبت میدهند و علیه کسانی که لهجهای غیربومی دارند، تبعیض قائل میشوند.
هر چند بعضی لهجهها مثل فرانسوی ممکن است خوشایند به نظر برسند، تحقیقات روی انگلیسیزبانهای آمریکا و بریتانیا نشان میدهد، غالبا دریافتی منفی از لهجههای غیربومی وجود دارد.
برای مثال، افراد، فروشندهایی که لهجه دارند را کمتر آگاه و متقاعدکننده، ارزیابی میکنند. تحقیقاتی دیگر نشان داده است، احتمال معرفی افرادی که لهجه خارجی دارند، برای استخدام یا ارتقا شغلی کمتر است.
جالب است بدانیم، این تبعیض معمولا ارتباطی به اینکه لهجه افراد مطلوب تلقی شود یا نه، ندارد. برای مثال، افراد علاقه بیشتری برای قبول کوپن تخفیف یک قهوهفروشی نشان میدهند، اگر پیامی که آن کوپن را پیشنهاد میدهد به لهجه بومی و نه خارجی باشد. این تمایل افراد، ربطی به اینکه آن پیام به لهجه فرانسوی، که معمولا مطلوب تلقی میشود یا چینی ارائه شود، ندارد.
به نظر میرسد این نگاه جانبدارانه تا حدودی ناشی از این واقعیت باشد که لهجه خارجی، نشانی از عدم عضویت فرد در گروه تلقی میشود؛ یعنی فردی که در حلقه معمول آشنایان افراد جای نمیگیردو این رفتاری است که از دوران کودکی آغاز میشود. در سنین کودکی لهجه افراد میتواند به عنوان سرنخی برای فهم اینکه آیا کسی برای ما آشناست و در حلقه اجتماعی ما قرار میگیرد یا نه، استفاده شود.
نه فقط به عنوان تعصب و پیشداوری
دکتر لو-آری و همکارانش در مطالعه اخیر خود نشان دادند که هر چند مردم ممکن است پیشداوری و تعصبی درباره افراد با لهجههای غیربومی نداشته باشند اما ممکن است علیه آنها تبعیض قائل شوند. این تبعیض به دشواری درک لهجههای غیربومی، که تلفظهای متفاوتی از زبان بومی دارند، مربوط میشود. این مساله حتی شامل لهجههایی که ما به آنان دید منفی هم نداریم، مربوط میشود.
وقتی دکتر لو-آری و تیم همکارانش اظهار نظرهای نادرستی مثل اینکه «خورشید هر ساعت به اندازه یک متر و نیم کوچک میشود» را برای شرکتکنندگان در پژوهش پخش کردند، وقتی گوینده به زبان بومی صحبت میکرد، آنان تمایل بیشتری به پذیرش این اظهارنظر نسبت به پذیرش همان ادعا به لهجه لهستانی داشتند.
اگر حداقل بخشی از این جانبداری به دشواری فهم اظهارات افراد با لهجهای خارجی مربوط باشد، بنابراین میتوان گفت تسهیل فهم این لهجهها برای مخاطب میتواند تمایل آنان به باور گفتههایی به لهجههای غیربومی را افزایش دهد.
دکتر لو-آری و همکارانش در پژوهشهای پیشین دریافتند قرار گرفتن در معرض یک لهجه میتواند فهم آن را آسانتر کند. بنابراین آنها نیمی از شرکتکنندگان در تحقیق را پیش از آزمون تعیین صحت محتوا، در معرض شنیدن داستانی با لهجه لهستانی قرار دادند و نیمی دیگر را واداشتند به همان داستان با لهجه بومی گوش کنند.
آنها ابتدا این موضوع را که آیا قرار گرفتن در معرض لهجه لهستانی، فهم شرکتکنندگان از بیان به این لهجه را افزایش میدهد، بررسی کردند. آزمون درک لهجه در نهایت به پاسخ مثبت به این پرسش رسید.
یکی از یافتههای کلیدی تحقیق دکتر لو-آری این بود که قرار گرفتن در معرض لهجه لهستانی امکان قضاوت منفی علیه گویندگان لهجههای غیربومی را کاهش میدهد.
در حالی که تعداد شرکتکنندگانی که در معرض لهجه لهستانی قرار گرفتند، هنوز ادعای نادرستی را که به زبان بومی مطرح شده بود در مقایسه با طرح همین ادعا به لهجه لهستانی، صحیح دانستند، بیشتر بود، تفاوت کمتر شده بود. در همین حال پژوهشگران دریافتند، احتمال اینکه مشارکتکنندگانی که عملکرد بهتری در آزمون درک لهجه داشتند، ادعایی را که به لهجه لهستانی مطرح شده بپذیرند، بیشتر است.
بیایید تفاوت لهجهها را به فال نیک بگیریم
پژوهش دکتر لو-آری و همکارانش نشان میدهد، که هر چه بیشتر در معرض لهجههای خارجی قرار بگیریم، دشواریهای فهم آن کمتر و در عین حال قضاوت منفی هم بیشتر رنگ میبازد. بنابراین، با ایجاد محیطی متنوعتر که در آن بومیها و غیر بومیها بیشتر با هم روبهرو میشوند، میتواند امکان بیشتری برای مقابله با تبعیضهای ناخودآگاهانهای که ریشه در تفاوت لهجه دارد، فراهم کند. در عین حال تماس بین گویندگان لهجههای بومی و غیربومی میتواند به کاهش تعصب کمک کند.
همزمان نیاز به تغییری فرهنگی داریم. علاوه بر تشویق تنوع، در وهله اول، همه باید این واقعیت که همه ما لهجه خاصی داریم را به رسمیت بشناسیم. این واقعیت بر بستر نوع خاص صداهایی در محیط زبانی قرار دارد که در آن رشد کردهایم.
لهجه نشاندهنده هوش افراد نیست و در عین حال ارتباطی به سطح تسلط ما به زبانی مشخص ندارد. در نتیجه گویندگان غیر بومی یک زبان هم میتوانند در عین اینکه لهجه زبان مادری خود را حفظ کنند، آن زبان را به روانی صحبت کنند