ایو انسلر معروف به وی (V)، نمایشنامهنویس آمریکایی، بازیگر و فعال حقوق زنان است که یک کارزار اعتراضی جهانی برای پایان دادن به تجاوز و خشونت جنسی علیه همه زنانی که به دلیل جنسیتشان مورد خشونت قرار گرفتهاند، به راه انداخته است.
او معتقد است بدن زنان به دلیل تهدیدها و خشونتها، برای اینکه کمتر دیده شود هر روز خود را کوچکتر میکند.
کمپین امسال که «برای بدن همه زنان، دختران و زمین برخیزید» نام دارد، در اواسط فوریه برگزار میشود. این کمپین از نجاتیافتگان این نوع خشونتها و متحدانشان دعوت میکند به صورت سیاسی و یا هنری علیه خشونت قیام کنند و از طریق رقص، هنر، راهپیمایی، انجام مراسم و آیینها، آواز، بیان گفتاری، روایتهای شخصی و راههای دیگر، خشم و مقاومت و یا دیدگاه خود را از جهانی بدون خشونت ابراز کنند.
ایو انسلر به همین مناسبت مقالهای برای روزنامه بریتانیایی گاردین نوشته که در آن توضیح میدهد چگونه زنان در حال باز پسگیری قدرت خود هستند. این مقاله روایتی است از تجربهها و دیدگاههای شخصی او.
«سالها طوری زندگی کردم که انگار هیچ بدنی نداشتم. مورد سوء استفاده قرار گرفتن در کودکی به این معنا بود که بدن من سرزمینی تسخیر شده بود و مکانی که از همان ابتدا غارت و مغلوب شده بود.
سیزده سال پیش متوجه شدم که سرطان رحم دارم که خیلی دیر متوجه آن شدم؛ زمانی که توموری به اندازه یک آووکادو رحمم را اشغال کرده و از روده بزرگم هم گذر کرده بود. من نه از وجود تومور خبر داشتم و نه احساسش می کردم.
این مساله من را ترغیب به یک جستوجو برای کشف حقایق پنهان درباره این موضوع کرد. برای رسیدن به پاسخ به سراسر جهان سفر کردم و زنانی در همه جای جهان پرسیدم: از چه زمانی بدن خود را ترک کردند؟ مالک بدن آنها کیست؟ بدن آنها اجازه اشغال چه فضایی را دارد؟ چگونه بدنهایشان توسط دولتها، شغلشان، دادگاه عالی، برتری سفیدپوستان، فجایع زیستمحیطی، فقر، خشونت پلیس، استعمار شهرک نشینان، ترنسهراسی، امپریالیسم و سرمایهداری آسیب دیده، تغییر کرده و یا رد شده است؟
بدن زنان همیشه در معرض تهدید است؛ گوش به زنگ است؛ دولا دولا و خمیده است؛ قایم میشود؛ خود را کوچکتر میکند تا کمتر دیده شود. همیشه منتظر تعرض است. همیشه در حال محافظت در برابر لمس ناخواسته و چنگزدن است. همیشه در معرض تجاوز جنسی و قتل است. بدن زنان چگونه با همه این فجایع مقابله میکند؟ بدن زنان کی استراحت میکند؟
از پرستاران انتظار میرود بدن خود را فدای کسانی کنند که از پوشیدن ماسک خودداری میکنند. کارگران رستوران را مجبور میکنند ماسکهای خود را بردارند و خطر بیماری و مرگ را به جان بخرند تا مشتری بدون ماسک بتواند تصمیم بگیرد که آیا چهره آنها به اندازه کافی برای یک انعام ناچیز زیبا است یا خیر.
کارگران زن در مزارع کالیفرنیا آنقدر به طور معمول مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند که به این مزارع لقب «مزارع شورت» را دادهاند زیرا هنگام تجاوز به زنان، لباسهای زیرشان را پاره میکنند.
بدن زنان سیاهپوست به دست پلیس در رختخوابشان، در اتومبیلشان و به دلیل تخلفات [معمول] رانندگی و حتی زمانی که برای اطمینان از سلامت آنها به سراغشان میروند جلوی چشمان فرزندشان، مورد شلیک قرار میگیرد و پس از آن، حتی نام و روایت آنها ناپدید میشود.
بدن یک دختر بچه توسط والدینش به پیرمردی در هرات افغانستان فروخته شد تا خانواده گرسنهاش را زنده نگه دارد. بدن دختر دیگری به قیمت یک تلفن همراه به صورت آنلاین فروخته شد و بدن یک دختربچه دیگر برای گرم کردن محفل چند ثروتمند انگلیسی معامله شده است.
بدن زنان خاطرات آسیبهای روانی را با خود حمل میکنند؛ خاطراتی که آنها را مستعد ابتلا به انواع کیستها و تومورها، برآمدگیها، تودهها و بیماریها، تا مدتها پس از این آسیبها میکند.
بدن زنان همیشه در حال خدمت کردن، غذا دادن، حمام کردن، نگه داشتن، حمل و پرورش بدنهای دیگران است و هرگز زمانی برای فکر کردن به بدن خود ندارد. بدن زنان به دلیل «کمال»شان، و به دلیل «نقص»شان مورد تنفر واقع میشوند. بدن زنان به دلیل خیلی لاغر، خیلی چاق، خیلی گرد و خیلی تخت بودن مورد نفرت قرار میگیرند.
اما بدن زنان اکنون برای اولین بار دوباره زنده میشوند، برمیگردند و دوباره به یاد میآورند و دوباره بدن میشوند. درد ناشی از فشار انگشتان پدر در درون یک دختر ۵ ساله حالا به واژه، به آتش، به زبانی هدفمند و به قدرت تبدیل میشود.
بدنهای برهنه در خیابانها در برابر زنکشی میایستند. بدن زنان بومی سوار بر اسب و کایاک، به خطر نشت از خطوط لوله نفت اعتراض میکنند. بدنهایی به صورت مشتهای گره شده در مقابل صفهای پلیس میایستند. بدنهایی با شعار «بدن من انتخاب من» قیام میکنند. بدنهایی با تواناییهای فیزیکی متفاوت راهروهای کنگره را اشغال کردهاند. بدنهایی خشمگین درهای فولادی کارخانهای را میشکنند که خواهر و برادرهای کارگرشان بی دلیل در آن جان خود را از دست دادند.
بدن زنان، حالا بدون هیچ بدهی به دیگران قد علم میکنند. زیبایی و آواز پرندگان را در درون خود آزاد میکنند؛ دیگر اسیر یا کنار زده نمیشوند، بلکه تبدیل به یک بدن مواج واحد میشوند که با قیام بدنهای دیگر را فرا میگیرند.»