قتل مهسا امینی در حالی که به شکلی خودسرانه از سوی «گشت ارشاد» بازداشت شده بود، بهانه نشریه تایمز برای پرداختن به روایت سرکوب زنان در ایران شده است.
این نوشته گوشهای است از مطلبی به قلم تارا کنگرلو، روزنامهنگار ایرانی-آمریکایی و نویسنده کتاب «ضربان قلب ایران» که در نشریه تایمز منتشر شده و کنگرلو در آن، از تجربه خود در برخورد با گشت ارشاد، بیاعتمادی بین مردم و حکومت و راه برونرفت ایران از بحران فعلی نوشته است:
پنهانکاری جهوری اسلامی در بازرسیها، روایتهای بیسر و ته و تکذیب مکرر اشتباهاتش، بارها و بارها آخرین ذرهها از اعتماد ۸۳ میلیون شهروندی که زندگیشان را در سرخوردگی اخلاقی، بیتفاوتی دینی و درماندگی مالی همیشگی سپری میکنند، خشکانده است.
هر کس تجربه مواجهه با نیروهای گشت ارشاد را داشته باشد، خبر دارد از لرزشی که پس از دیدن یک «فاطی کماندو» به جان آدم میافتد. پوشش سیاه بلندشان، طبیعت زمخت و لحن بیادبانهشان، انعکاس شکافی عمیق بین شهروندان ایرانی و اقلیتی جاگیر و پاگیر است که با هر ابزار و اقدامی که بتوانند، به قدرت چنگ میزنند.
هرگز وحشت بیسابقهای که در تنها بار برخوردم با آنها احساس کردم از یاد نمیبرم. نوجوان بودم، کمی برقلب و رژگونه داشتم و شال روشن بر سر و مانتوی سیاه بلند بر تن و با دوستم در محوطه خارجی یک باشگاه ورزشی در تهران راه میرفتم.
دوستپسر ۱۶سالهام از ترس بازداشت احتمالی، پشت سر ما راه میآمد که در یک چشم بر هم زدن، دو مامور زن راهمان را سد کردند تا از ما درباره رابطهمان بپرسند.
در اوج اضطراب ناگهانی، منکر شناختن او شدم و او هم همینطور. آنها از من و دوستم خواستند که برویم اما از او خواستند بماند. برای جستن از آن مهلکه، او وسایل تنیسش را به عنوان مدرک رو کرد و توضیح داد که برای بازی تنیس اینجا بوده و در راه برگشت به خانه است.
از بسیاری جزییات آن بعدازظهر خاطره محوی دارم اما قریب ۲۰ سال بعد، یادآوری آن ماجرا و عرق سردی که بر بدن لرزانم نشسته بود، صورت رنگپریده دوستم و صدای مضطرب آن پسر، گواه ترومایی است که زنده بر جای مانده است.
«پلیس اخلاق»، بهدور از ارکان پرهیزگاری و اخلاق، در طول دههها، جز کینه انباشتن، رواج فریب و کاشتن بذر انتقام در دلها، کاری برای اسلام نکرده است.
برنامه اخیر حکومت برای جریمه کردن کسانی که «قوانین حجاب» را در فضای عمومی زیر پا میگذارند نیز اضافه شده تا نشان دهد این حکومت چهطور بهاسم تقوا و دین پول به جیب میزند.
جهان باید بداند میلیونها زن در ایران، از صمیم قلب به فضیلت حجابشان معتقدند اما از الزام و اجبار آن با سیاستهای قدیمی و خشن رژیم ایران بیزارند. و به همان میزان، میلیونها زن ایرانیاند که به چشم بر هم زدنی روسری از سر خواهند انداخت اما آنان نیز بیش از هر چیز، آرزومند «آزادی برای انتخاب» هستند.
اعتراضات دنبالهدار به قتل مهسا امینی در ایران، فراتر از سوگواری یا آن است که هر کس چطور روسری به سر میاندازد. خشم مردم انعکاس خستگی و نفرتی ریشهدوانده نسبت به نظامی است که پایه در دورویی، فساد و اعمال روشهای قرونوسطایی در قبال شهروندانش دارد.
یک راه موثر برای تضعیف دستگاه سرکوب در ایران اما یافتن راه برای دنبال کردن سیاستهایی است که بین شهروندان عادی یک کشور و نهادهای حکومتی آن فرق میگذارد. همچنین تحکیم روابط فرهنگی و اقتصادی با جمعیت جوان جوشان آن - قویترین سرمایه کشور - و کمک به آنها برای اتصال با باقی جهان تا بتوانند قد بکشند و رشد کنند ... تا روزی نهچندان دور، آزاد شوند.