این بار خیزش مردم در ایران از پا نمیایستد و جهان همچنان نظارهگر تحولات آن است. گوشهای از تحلیل فارین پالیسی را درباره خیزش سراسری این روزهای مردم ایران بخوانید:
ایران در بحبوحه یک سلسله اعتراضات سراسری خودجوش قرار گرفته که جرقه آن کشته شدن مهسا امینی به دست پلیس گشت ارشاد بود. گرچه این کشور پیش از این هم موج اعتراضات اینچنینی را دیده و تجربه کرده است، تکرار آن در این نوبت احتمالا در واقعیت تغییراتی ایجاد خواهد کرد.
گواه ناخوشایند این که نپوشاندن چند تار موی یک زن، میتواند حق امنیت، زندگی و آزادی او را اینچنین سلب کند، وجدان ایران را تکان داده است و شعار «زن، زندگی، آزادی» از زمان مرگ مهسا امینی در ایران طنین افکنده است.
ایران پیش از این هم درگیر مناقشات عمومی بر سر مساله حجاب اجباری بوده است اما تظاهرات اخیر از این باب، تغییر جهتی چشمگیر دارد: این نخستین بار پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ (بهمن ۱۳۵۷) است که طیف وسیعی از احزاب و سازمانهای اجتماعی-مدنی علنا خواستار حذف قوانین مربوط به حجاب اجباری و توقف اعمال قوانین اینچنینی از سوی «گشت ارشاد» شدهاند.
این بار طیف وسیعی از چهرههای سیاسی و مذهبی برجسته، چهرههای سرشناس و ورزشکاران نیز به مساله حجاب واکنش نشان دادهاند.
این اعتراضات همچنین اولین جنبش اعتراضی طبقه متوسط جامعه در ایران، از زمان جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ (خرداد ۱۳۸۸) است اما بین این دو تفاوتهای مهمی وجود دارد:
تفاوت اول در شمار معترضان است. نشانهای از این که اعتراضات کنونی تعدادی که در سال ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) به جمع معترضان پیوسته بودند را به خیابان کشانده باشد، وجود ندارد. علاوه بر آن، معترضان سال ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) از سنین مختلف بودند در حالی که سردمداران اعتراضات اخیر بیشتر جوانند و به گفته یک جامعهشناس، همانانی هستند که وقتی کودک یا نوجوان بودند، از جنبش سبز چیزی به گوششان خورده است.
این جوانان «بیباک، صریح، شجاع و خشمگین» هستند، میگویند که «سلطنتطلب» نیستند و خواهان آزادی و دموکراسیاند.
وجه بارز دیگر اعتراضات کنونی در ایران، حضور زنان بسیار جوان در خط مقدم است.
در بسیاری از اعتراضات جاری، حضور زنان پررنگتر از مردان است و به نظر میرسد از برداشتن حجاب، حتی در حضور نیروهای امنیتی، بیمی به خود راه نمیدهند.
مرگ مهسا اما یک تکمورد نیست بلکه «نوک کوه یخ» بیعدالتی، تحقیر، بیحرمتی و سرکوب مداومی است که زنان ایرانی بیشماری به دست گشت ارشاد احساس میکنند.
حکومت بر بدن زنان در ایران، ریشه در قدرت سیاسی دارد. در سالهای نخستین پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ (بهمن ۵۷) بود که دین و نمادهای دینی همچون حجاب، به عنوان سلاحی در خدمت پاکسازی جناحهای انقلابی از عرصه سیاست به خدمت گرفته شد.
مرگ مهسا امینی نشان داد تا زمانی که طبقه حاکم بر جامعه ایران، بر اعمال حجاب اجباری، یادگار انقلابی متحجر، اصرار بورزند، رابطه دولت با شهروندانش به سراشیبی خواهد غلتید. پس تا زمانی که رژیم ایران چند تار مو را دستمایه مشروعی برای ربودن یک زن و تمامی خانوادهاش از احساس امنیت قرار دهد، مشروعیت عمومی رژیم همواره در خطر خواهد بود و ثبات سیاسی حکومت ایران هم همیشه در پرتگاه بحران امنیتی قرار خواهد گرفت که دستپخت خود حکومت است.
به همین دلیل، طبقه حاکم بر ایران، نه برای مردم ایران بلکه برای خودشان، امتیازاتی در مساله حجاب خواهند داد. اعتراضات کنونی، فارغ از این که به لغو کامل حجاب اجباری و پاسبانی دادن برای پوشش زنان بینجامد یا نه، ماندگار خواهد بود و همین حالا هم دستاورد آن چیزی است که تا همین چندی پیش، حتی تصور آن به ذهن خطور نمیکرد.
اکثریت ایرانیان بیحجابی را جرم که هیچ، اهانت هم نمیدانند.
از این لحظه، بهای مجازات زنان برای حکومت ایران گزافتر خواهد بود.