مطلب زیر بخشی از یادداشت منتشر شده در گاردین درباره تاثیر محدودیت و قطع اینترنت بر خیزش سراسری مردم ایران است.
اولین نمایش اعتراض به حجاب اجباری در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) بود و از آن پس، بهرغم اقدام برای سرکوب چنین اعتراضاتی، جنبش زنان پای بر جا مانده است.
فعالان حقوق زنان طی سالهای اخیر به امکاناتی که فنآوریهای دیجیتال ارائه کردهاند چنگ زدهاند و از کارزارهایی بهره بردهاند که نه تنها برای تغییر قوانین و سیاستها تلاش میکنند بلکه درباره تابوهایی مثل پاسبانی دادن بر بدن زنان، خشونت خانگی، خشونت در محل کار، آزار جنسی و جنبش «من هم» زنان ایرانی هم آگاهیرسانی میکنند.
اینها همه دلیل اقدام رژیم ایران برای دست به کار شدن سریع به منظور قطع دسترسی به اینترنت و مسدود کردن پلتفرم رسانههای اجتماعی مانند اینستاگرام و واتساپ است.
با این حال هدف حکومت ایران از این قطع کردنها، تنها چوب لای چرخ همراه شدن افراد با یکدیگر و جلوگیری از همخوان کردن ویدیوهایی نیست که قساوت پلیس را نشان میدهند.
در طول سالیان گذشته، رژیم ایران سیستم نظارت پیچیدهای ترتیب داده است که از اقدامات سانسور معمول اینترنت فراتر رفته است.
شبکه ملی اطلاعات، تقسیم فضای مجازی در ایران به دو دنیای موازی شبکه ملی اطلاعات و شبکه جهانی را ممکن کرده است که اینها همه برای کاربران معمولی اینترنت در ایران، بسیار آشناست.
در شبکه ملی اطلاعات، خدمات عمومی ضروری، بانکها و کسبوکارها از کار نمیافتد و پشتوانه محکمی به مدد تبلیغات حکومتی دارد. سریعتر و ارزانتر و البته تحت نظارت دولت است. با این حال، حکومت ایران میتواند در یک چشم بر هم زدن، شبکه جهانی را قطع کند.
حکومت ایران از زمان سرکوب خیزش سال ۲۰۱۹ (آبان ۹۸) در حال تکمیل چنین سیستمی بوده است. نگرانکنندهتر اینکه، قدرت نظارت در فضای مجازی، حالا میتواند در ترکیب با کارتهای هوشمند ملی، به رژیم اجازه دهد معترضان را در عرض چند ثانیه با کمک دوربینهای مدار بسته نصبشده در سراسر کشور، شناسایی کند.
کارتهای هوشمند ملی برای دسترسی به خدمات بهداشت و درمان، رزرو قطار و بلیت هواپیما در ایران ضروری است و بانک داده اثر انگشت، میتواند به راحتی برای تشخیص افراد «مشکلساز» برای حکومت استفاده شود.
به نظر میرسد برای دستگیری سپیده رشنو، زن معترض به تذکردهنده درباره حجاب اجباری در اتوبوسی شلوغ که تنها ساعاتی بعد از درگیری بازداشت شد، از همین سیستم استفاده شده است.
پس جای تعجبی ندارد که بیشتر معترضان صورتشان را میپوشانند و در اولین گام از اعتراضات، اول از همه میلههایی را که دوربینهای مداربسته بر آنها نصب شدهاند، از جا درآورند.
گرچه قطع اینترنت ممکن است به مثابه عملی خشونتآمیز تلقی نشود اما همین که گلوله به معترضان شلیک شود و کسی نتواند واقعه را ثبت کند، باعث میشود خشونت گسترش پیدا کند.
با وجود بیمیلی سیاستمداران غربی به درگیر شدن در مساله حجاب برای زنان در ایران، آن هم در حالی که همزمان مذاکراتی برای احیای توافق هستهای با حکومت ایران را پیش میبرند، برخی پیشرفتهای اخیر مانند اقدام ایالات متحده در کنار گذاشتن تحریمهای مرتبط با فنآوریهای اینترنت در ایران، ممکن است آغاز گسترده شدن آزادی اینترنت در این کشور باشد.
در همین حال شرکتهای بزرگ متمرکز بر کسب سود همچون استارلینک، متعلق به ایلان ماسک که میتوانند دسترسی به اینترنت ماهوارهای را در ایران فراهم و فعال کنند، از فرصت اعتراضات در ایران استفاده میکنند تا قهرمانانه عمل کنند.
پخش شدن خبرهای اینچنینی در حالتی است که این حقیقت ذکر نمیشود که چنین سیستمهایی به سختافزارهای ویژه و مجوز از انجمن ارتباطات دوربرد بینالمللی نیاز دارند و برای بهره بردن از آنها اتصال به سیستمهای بینالمللی مالی لازم است که بانکهای ایران به دلیل تحریمها به آن دسترسی ندارند.
دیگر اینکه از پیش رو برداشتن یک مشکل نباید دست شرکتهای فنآوری را در کشوری که مقررات مشخصی برای حفاظت از داده و حریم خصوصی مردم وجود ندارد، باز بگذارد.
برای فهم بهتر این مساله میشود به اختلافنظرهایی که بر سر استفاده از برنامه «فیری بیسیکز» فیسبوک (متا) در کشورهای در حال توسعه به وجود آمده بود اشاره کرد. فری بیسیکز، طرح ابتکاری فیسبوک (متا) برای ایجاد دسترسی شهروندان فقیر کشورهای در حال توسعه به اینترنت و ارائه خدماتی رایگان به کاربران آن بود.
در حالی که صورت غرق در خون ندا آقاسلطان، به نماد مبارزه مردم ایران در اعتراضات سال ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) تبدیل شد، امروز نیز مرگ مهسا امینی به محرکه آنی مبارزه زنان ایرانی علیه تبعیض، کنترل حکومتی و مردسالاری تبدیل شده است اما دسترسی به اطلاعات است که جنبشهای اجتماعی را میپروراند و ثبت بیعدالتیها و خشونتها را ممکن میکند.
این است که بنیان گذاشتن یک اینترنت رایگان جهانی باید به اولویتی بینالمللی تبدیل شود چون قطع اینترنت، جان انسانها را میگیرد.