رویتر در گزارشی بلند به ماجرای جاسوسان سیآیای در ایران پرداخته است. ترجمهای از این گزارش را با اضافه شدن چند میانتیتر در ادامه میخوانید:
اواخر سال ۲۰۱۰ در فرودگاه خمینی تهران بود که «غلامرضا حسینی» برای پروازی به بانکوک، پایتخت تایلند، آماده میشد.
حسینی که مهندس صنعتی بود، با ماموران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیآیای، قرار دیدار داشت اما وقتی میخواست مالیات خروج بپردازد، دستگاه خودپرداز کارت او را بیرون داد و نوشت غیرمعتبر است.
لحظاتی بعد، یک افسر امنیتی از او خواست تا پاسپورتش را نشان بدهد و بعد او را با خود برد.
حسینی به اتاق مهمان ویژه برده شد و به او گفته شد روی یک مبل بنشیند و صورتش را رو به دیوار بگرداند. او وقتی برای چند لحظه سرگیجهآور تنها ماند و دوربینهای امنیتی را ندید، دستش را در جیب شلوارش برد، یک کارت حافظه پر از اسرار دولتی را که حالا میتوانست به طناب دور گردنش تبدیل شود بیرون کشید، کارت را در دهانش فرو کرد و تا آخرین ذرات آن را جوید.
کوتاه زمانی بعد اما چند عضو وزارت اطلاعات وارد شدند و طبق روایت حسینی، بازجویی از او را با کتک زدنش آغاز کردند. انکار او و از بین بردن دادهها اما فایدهای نداشت. آنها همان موقع هم همهچیز را میدانستند. منتها چهطوری؟
حسینی به رویترز گفته است:«این چیزها را هرگز به کسی نگفتهام.»
در میان هجوم افکار، او فکر کرد که شاید سیآیای خودش او را فروخته است.
گذشته از احتمال خیانت، حسینی قربانی اهمالکاری سیآیای بود.
بازرسی یکساله رویترز درباره رویه برخورد سیآیای با «خبرچینانش» نشان داده است یک سیستم پیامرسان محرمانه مشکلدار سیآیای، وزارت اطلاعات ایران را قادر ساخته تا حسینی را شناسایی و دستگیر کند.
حسینی یک دهه در زندان ماند و حالا برای اولین بار است که مصاحبه کرده. پس از آزادی او در سال ۲۰۱۹، هرگز از سیآیای خبری نشده است.
سیآیای از اظهار نظر درباره روایت حسینی خودداری کرده است. تجربه برخورد شلخته و رها کردن «خبرچینان» اما مختص حسینی نیست.
رویترز در مصاحبه با شش خبرچین ایرانی پیشین سیآیای، دریافت که این سازمان در بقیه موارد هم مراقبت نبوده و در بحبوحه کسب اطلاعات با شدت و حدت، موجب رنج کسانی شده است که جانشان را به خطر انداختهاند تا به آمریکا کمک کنند.
یک خبرچین به سیآیای گفته است این سازمان او را گمارده بوده تا اطلاعات را در ترکیه و در محلی که میدانست تحت نظارت ایران است، تحویل دهد.
مرد دیگری، یک کارمند سابق دولت که به ابوظبی سفر کرده بوده تا ویزای آمریکا بگیرد، گفته است یک افسر سیآیای در آنجا بیهوده کوشیده تا او را برای جاسوسی کردن برای ایالات متحده مجاب کند که همین به بازداشت او هنگام بازگشت به ایران منجر شده است.
چنین گامهای تندی از سوی سیآیای، برخی اوقات ایرانیان معمولی را در خطر قرار داده است، آن هم در حالی که انتظار به دست آوردن اطلاعات اساسی هم وجود نداشته/ندارد.
هنگامی که این مردان دستگیر شدهاند، به گفته خود آنها، سازمان حتی پس از سالها هیچ کمکی برای خود یا خانوادهشان فراهم نکرده و نمیکند.
جیمز اولسون، رییس سابق سیآیای درباره این موارد گفته است که بیاطلاع بوده اما هر گونه بازماندن بیمورد برای حفاظت از «منابع» از سوی سازمان، میتواند قصور حرفهای و اخلاقی باشد.
رویترز دهها ساعت مصاحبه با شش ایرانی انجام داده است که بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵ به جاسوسی برای آمریکا متهم شدهاند.
برای انتشار روایتهای این افراد، رویترز با ده مقام پیشین سیآیای که با عملیات در ایران آشنایی داشتند مصاحبه کرد، اسناد حکومت ایران و گزارشهایشان را بررسی کرد و سپس با مردمی که این جاسوسان را میشناختند، مصاحبه کرد.
هیچکدام از کارکنان سابق سیآیای که با رویترز مصاحبه کردند، هویت هیچ یک از منابع این سازمان را افشا یا تایید نکردند.
ادعای سیآیای در محافظت از خبرچینهایش
سیآیای بهویژه از اظهار نظر درباره یافتهها یا درباره سازمان عملیات در ایران خودداری کرد.
یک سخنگوی زن این سازمان گفت که این سازمان تمام تلاشش را برای حفاظت از افرادی که برای این سازمان میکنند به کار میبندد.
حسینی اما تنها یکی از شش مردی است که رویترز با او مصاحبه کرده است. او گفته است به او یک ابزار مشکلدار داده شده بوده که به دستگیریاش منجر شده است.
دو متخصص امنیت سایبری مستقل در تحلیل خود دریافتهاند که حسینی از پلتفرم پیامرسانی که الان از کار افتاده استفاده کرده و رویترز ردپای آن را تا یک آرشیو اینترنتی گرفته است.
این برنامه مشکلدار ممکن است حدود ۲۰ ایرانی دیگر و صدها نفر مخبری را که در دیگر کشورها به جاسوسی مشغول بودهاند، لو داده باشد.
این پلتفرم پیامرسان که تا سال ۲۰۱۳ فعال بود، در وبسایتهای مختلف اخبار و سرگرمی مخفی شده بود و جاسوسان میتوانستند در آنها به سیآیای وصل شوند.
رویترز تایید وجود این پیامرسان را از چهار مقام پیشین ایالات متحده گرفته است.
چنین قصورهایی از سمت سیآیای اما سالها بعد هم تکرار شده است.
به گزارش نیویورک تایمز، ریاست سیآیای پیشتر هشدار داده بود که این سازمان بیشتر شبکه جاسوسانش در ایران را از دست داده است و شگردهای بیسروسامان، همچنان عملیات این کشور در سراسر جهان را به مخاطره میاندازد.
همچنین جیمز لولر، یکی از افسران پیشین سیآیای که تمرکز او بر سلاحهای کشتار جمعی و مسائل ایران است، تاکید کرده که هدف اطلاعاتی سیآیای برای رخنه در برنامه هستهای ایران، «بسیار جدی» است و تقریبا اولویتی بالاتر از آن وجود ندارد.
لولر گفته است که در هنگام احتمال خطر در قیاس با منفعت، باید به مقدار باورنکردنی منفعت فکر کرد.
ایران، هدف سخت سیآیای؟
ایران برای سیآیای یکی از سختترین اهداف است. از زمان اشغال سفارت آمریکا در ایران به دست دانشجویان ایرانی در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷)، آمریکا هیچ حضور دیپلماتیکی در این کشور ندارد و افسران سیآیای به جای آن ناچارند مامورانی در خارج ایران یا از طریق ارتباطات مجازی پیدا کنند.
حضور کمرنگ آمریکا در ایران، سازمان اطلاعاتی آمریکا را در بحبوحه وقایعی همچون خیزش سراسری کنونی مردم این کشور، بینصیب باقی میگذارد.
چهار افسر اطلاعاتی پیشین که رویترز با آنها مصاحبه کرده است گفتهاند که این سازمان وقتی نوبت به جاسوسی در ایران میرسد، احتمال خطر بیشتری برای منابعش دارد.
کاهش دادن اهداف هستهای جمهوری اسلامی از اولویتهای دیرباز واشینگتن بوده است. البته ایران همواره ادعا میکند این تلاشهای هستهای تنها برای تامین انرژی کشور است.
درباره دههها «جنگ سایه» بین ایران و واشینگتن بسیار نوشته شده است. در این جنگ هر دو طرف کوشیدهاند از رویارویی نظامی بپرهیزند ولی به جای آن به خرابکاری، قتل و حملههای سایبری روی آوردهاند.
شش خبرچینی که رویترز برای اولین بار با آنها مصاحبه کرده است اما روایتی دستاول و بیسابقه از جنگ جاسوسی مرگبار، از زاویه دید ایرانیانی ارائه کردهاند که به عنوان سرباز پیاده سیآیای عمل میکنند.
این شش ایرانی به پنج تا ۱۰ سال زندان محکوم شدهاند. چهار نفر از آنها پس از آزادی از زندان در ایران ماندهاند و همچنان در معرض خطر بازداشتاند و دو تن از کشور گریختهاند و حالا پناهندهاند.
هر شش مورد گفتهاند که ماموران سیآیای هرگز درباره ورود برای نجات آنها در صورت گیر افتادن، قول محکمی ندادهاند اما آنها همچنان فکر میکردند که روزی دست یاری آمریکا به سویشان دراز خواهد شد.
این رویه جاسوسی، قاعدتا چالشی برای اعتبار سیآیای در بازسازی شبکه جاسوسانش در ایران ایجاد میکند.
رسانه دولتی ایران، برخی از این موارد را علنی کرده و این سازمان را بیخاصیت و بهدردنخور به تصویر کشیده است.
بدنامی برای دولت آمریکا
حسینی به رویترز گفته است که رویه مذکور سیآسای بدنامی برای دولت آمریکاست.
تمی کوپرمن تورپ، سخنگوی زن سیآیای از اظهار نظر درباره حسینی، باقی جاسوسان ایرانی که دستگیر شدهاند یا ابعاد این که این سازمان چگونه عملیات خود را پیش میبرد، خودداری کرده اما گفته است سیآیای هرگز در قبال جان افرادی که به این سازمان کمک میکنند، بیاحتیاطی به خرج نمیدهد.
کوپرمن تورپ گفته است سیآیای تعهداتش را برای حفاظت از افرادی که با این سازمان همکاری میکنند، بسیار جدی میگیرد: « ما میدانیم که بسیاری آن را خیلی شجاعانه و به بهای احتمال خطر شخصی گزاف انجام میدهند.»
به گفته او، این نظر که سیآیای بهاندازه کافی تلاش به خرج نمیدهد تا از این افراد محافظت کند، حقیقت ندارد.
چرا جاسوسی؟
جهش حسینی به سوی جاسوسی پس از آن روی داد که او در مسیر سربالایی یک شغل پرمنفعت بود. او که پسر یک خیاط بوده، در تهران بزرگ شده و تراشکاری و اتومکانیک، تکنولوژی و تعمیر خودرو یاد گرفته است.
حسینی مدارک تحصیلی خود را به رویترز نشان داده است.
در زمان تحصیل، معلمان او متوجه هوش او شده و او را به مطالعه در رشته مهندسی صنعتی تشویق کردهاند.
حسینی به دانشگاه امیرکبیر رفته و آنجا، یکی از استادانش او را در تماس با یک دانشجوی پیشین که ارتباطاتی با حکومت ایران داشته، قرار داده است و این فرد بعدتر شریک کاری حسینی شده است.
شرکت مهندسی این دو در سال ۲۰۰۱ شروع به کار کرده و خدماتی برای کمک به کسبوکارها برای بهینهسازی مصرف انرژی ارائه میداده است.
شرکت اوایل فقط با شرکتهای غذا و فولاد همکاری داشته اما با گذشت زمان، قراردادهایی با شرکتهای انرژی و دفاع ایران منعقد کرده است.
روایت حسینی از پیشینه حرفهای او، با اتکا به اسناد شرکتی، روایات رسانههای ایرانی و مصاحبه با شش نفر دیگر، تایید شده است.
حسینی گفته است موفقیت شرکت، خانواده او را ثروتمند کرد و او را قادر کرد خانهای بزرگتر بخرد، ماشینهای وارداتی براند داشته باشد و به سفرهای خارجی برود اما در سالهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹) و دوره محمود احمدینژاد، ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳، کسبوکار او دچار نوسان شد.
در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد، نیروهای امنیتی به ورود به بخش صنعتی تشویق شدند که این خود کنترل نظامی بر پروژههای تجاری پرسود را افزایش داد.
این شد که شرکتهای ثبتشده پیشین، اغلب خود را مقید به ایفای نقش پیمانکاران فرعی برای تازهواردها یافتند.
حسینی گفته است: «چندی نگذشته بود که تمامی قراردها باید از طریق چنین شرکتهایی انجام میشد.»
با کاهش درآمد، او مجبور به اخراج کارگرانش شد.
او گفته است که شرکتهای مزبور چم و خم کار را نمیدانستند اما سهم عمده سود از آن آنها بود: «انگار رییس شرکت بودند. از صفر تا ۱۰۰ را انجام میدادند.با دیدن اینکه حقوقم به کارمندان پایینرتبهتر میرسد، احساس کردم که به من تعدی شده است.»
در همان حال آمریکا هم علیه احمدینژاد بود. دولت آمریکا رییسجمهوری ایران را به عنوان یک تحریککننده خطرناک میدید که به دنبال ساخت سلاح هستهای است.
حسینی احساس کرده که زندگی او دارد به دست یک نظام فاسد نابود میشود. او عصبانیتر شده.
یک روز او وبسایت سیآیای را باز و بر یک لینک تماس با این سازمان کلیک کرده و به فارسی نوشته است: «من یک مهندسم که در سایت هستهای نطنز کار کرده و اطلاعاتی دارم.»
یک ماه بعد و در کمال تعجب، او یک ایمیل از سیآیای دریافت کرد.
سه ماه بعد از آن تماس، حسینی به دوبی پرواز کرد و در بازار مدینه جمیرا به دنبال زنی با موهای بور گشت که یک دفترچه سیاه در دست داشت. او در بیرون رستورانی که قرار بود ملاقات کنند ایستاد. زن با یک مرد از راه رسید.
مدیر رستوران آنها را به میزی در کنج هدایت کرد. زن که خود را کریس معرفی کرده به انگلیسی حرف میزده و همراهش به فارسی ترجمه میکرده. کریس در حین نوشیدن یک جرعه شامپاین به او گفته آنها همان کسانیاند که حسینی طی چند ماه پیش با آنها در پلتفرم چت گوگل پیام رد و بدل میکرده است.
آنها از او درباره کارش میپرسند.
حسینی توضیح داده است که شرکت او چندین سال پیش بر روی قراردادهایی کار کرده است برای بهینهسازی جریان الکتریسته در سایت هستهای نظنز ؛ یک کار پیچیده به این منظور که سانتریفیوژها به چرخیدن در سرعتی خاص ادامه دهند که برای غنیسازی اورانیوم لازم است.
نطنز، به گفته حکومت ایران، برای تامین برق شهروندان بود اما واشینگتن نظنز را قلب تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای میدید.
روز بعد آنها دوباره دیدار کردند. این بار اتاق هتل حسینی به خلیج فارس دید داشته است. او یک نقشه مارپیچ روی میز پهن کرده که جریان برق تاسیسات هستهای را نشان میداده.
حسینی یادش میآید که دهان کریس از تعجب بازمانده بوده.
حاشیهنویسی نقشه که چند سالی از کشیدن آن گذشته بوده، میزان برق جریان پیدا کرده به تاسیسات را نشان میداده و به گفته حسینی به مبنای واشینگتن برای تخمین شمار سانتریفیوژهایی که در آن زمان فعال بودند تبدیل شده است.
حسینی باور دارد آن شواهد میتوانستند برای ارزیابی پیشرفت فرآوری اورانیوم غنیشده که برای تولید سلاح هستهای لازم بود، به کار گرفته شوند.
حسینی گفته است که او در آن زمان نمیدانسته اما نطنز همان وقت هم در تیررس نگاه مقامهای آمریکا قرار داشته.
در همان سال و بنا بر ارزیابی تحلیلگران امنیتی، واشینگتن و اسرائیل یک سلاح مجازی راه انداختند که سانتریفیوژها را در ایران هدف گرفت و آنها را با ویروسی آلوده کرد که غنیسازی اورانیوم در نطنز را برای سالهای آتی از کار انداخت.
توجه به هدفهای جدیتر
حسینی گفته است که در دیدارهای بعدی، سیآیای از او خواسته تا توجهش را به اهداف گستردهتر آمریکا معطوف کند و آن، شناسایی نقاط حساس احتمالی در شبکه برق ملی ایران بوده؛ جایی که در صورت حمله موشکی یا خرابکاری، میتوانسته ساعتها خاموشی طولانی و فلجکننده به بار بیاورد.
او گفته است طی هفت ملاقات در سه سال، با مقامهای سیآیای در تایلند و مالزی، دیدار کرده است.
برای نشان دادن مدارک سفرش، او عکسهایی از مهرهای ورودی در پاسپورتش به جز مهرهای دو سفر اولی که رفته بوده را نشان داده و توضیح داده است که مهر آن دو سفر در پاسپورت باطله و منقضیاش بوده است.
با پیشرفت رابطه با سیآیای، مقاماتی که در عملیات ایران بالارتبهتر بودهاند و همچنین کارشناسان فنیای که قادر بودهاند کلمات تخصصی مهندسی را بفهمند، جایگزین کریس شدهاند.
نقش جدید حسینی به او انگیزه داده تا ماموریت خود را با پافشاری و هدفمندی انجام دهد. او دست و پا زده است تا کسبوکارهایی را بگیرد که به او اجازه دسترسی بیشتر به اطلاعاتی میداد که سیآیای به دنبال آنها بود.
او گفت که شرکت او یک قرارداد با واحدی از «ستاد»، تحت فرماندهی علی خامنهای منعقد کرد تا به نیازمندیهای برق یک پروژه تجاری در شمال تهران دسترسی پیدا کند.
حسینی بعد به توانیر نزدیک شده و وقتی توانیر گفته است نمیتواند الکتریسیته کافی را برای نیازهای عظیم پروژه مذکور ارائه دهد، حسینی پرسیده است که آیا شرکت ارزیابی دقیقی از شبکه برق سراسری دارد یا نه.
این به حسینی مجال داده است به نقشههایی دست یابد که نشان میدادهاند برق چهطور به سایتهای هستهای و نظامی سرازیر میشود و در چه نقاط حساسی از شبکه، قابلیت خرابکاری وجود داشته است.
حسینی سپس در هتلی در دوبی، با یک افسر سیآیای پرسنوسالتر، با شانههای پهن دیدار کرده است.
آن افسر به او گفته که حسینی باید تعهداتش را بیشتر کند. او به حسینی یک تکه کاغذ داده و از او خواسته است بنویسد که قول میدهد اطلاعاتی را که به سیآیای داده، در اختیار کشور دیگری قرار ندهد.
به گفته دو مقام رسمی سیآیای، این رویه سازمان برای عمق بخشیدن به احساس تعهد یک خبرچین به آنها است.
یک افسر سیآیای دیگر در این دیدار به حسینی یک سیستم برای مکالمات محرمانه نشان داده که با آن میتوانسته به ماموران سیآیای دست پیدا کند: «یک وبسایت فوتبالی ابتدایی که به زبان فارسی بود.»
وارد کردن یک رمز عبور در قسمت جستوجوی وبسایت، موجب میشده یک پنجره برای ردو بدل کردن پیامهای محرمانه بالا بیاید که به حسینی اجازه میداده تا اطلاعات بدهد و از سیآیای دستورالعمل بگیرد.
وقتی حسینی گله کرده که برای آن سفر، سومین تولد دخترش را از دست داده است، یک افسر سیآیای یک خرس عروسکی برای او آورده تا به دخترش هدیه بدهد.
حسینی گفته است: «من احساس کردم عضوی از تیم شدهام.»
اما آنچه حسینی نمیدانست این بود که یکی از قدرتمندترین نهادهای اطلاعاتی در جهان به او وسیلهای داده که به دستگیریاش خواهد انجامید.
سرویس مشکلدار سیآیای
در سال ۲۰۱۸، خبرگزاری یاهو گزارش داد که یک سرویس مشکلدار یک وبسایت برای رد و بدل کردن اطلاعات محرمانه، به بازداشت و اعدام دهها خبرچین سیآیای در ایران و چین منجر شده است.
رویترز توانست رد مکاتبات محرمانه سیآیای با حسینی را در وبسایت فوتبالی که به او داده بودند، بگیرد. این وبسایت هنوز در دسترس عموم است.
رویترز سپس از دو تحلیلگر سایبری مستقل، بیل مارکزگ از دانشگاه تورنتو و زک ادواردز خواست تا بگویند جمهوری اسلامی چطور از ضعف در فنآوری ارائهشده سیآیی مطلع شده است؟ مشکلی که به بازداشت حسینی و دیگر جاسوسان منجر شد.
مارکزگ و ادواردز زود فهمیدند که صفحه ردوبدل پیام جاساز در وبسایت، میتوانست به راحتی با کلیکراست روی صفحه وبسایت بالا بیاید و کدگذاری وبسایت هم مشخص میشد.
در این کدها توضیحات عملیات محرمانه از جمله کلمات «پیام» و «نوشتن» وجود داشت. سرنخهایی که به سادگی آنجا بودند تا نشان دهند امکان ردوبدل کردن پیام در آن وبسایت گذاشته شده است.
کد نوار جستوجو که نرمافزار محرمانه در آن جاسازی شده بود هم برچسب «رمز عبور» داشت.
این وبسایت بهتناسب شخص جاسوس طراحی نشده بود و بیکیفیت بود و تنها یکی از صدها وبسایت تولید انبوه شده سیآیای برای قرار دادن سیستم مکاتبات در اختیار منابعش بود.
این وبسایتهای ابتدایی به موضوعاتی مثل زیبایی، تناسب اندام و سرگرمی میپرداختند و در میان آنها یک صفحه هواداران «جنگ ستارگان» و تاکشو «جانی کارسون» بود.
به نقل از دو مقام پیشین سیآیای، هر وبسایت قلابی تنها متعلق به یک جاسوس بود تا در صورت دستگیری یک خبرچین، همه شبکه لو نرود.
اما به گفته تحلیلگران مستقل، سیآیای شناسایی این وبسایتها را آسان کرده بود.
مارکزک بیش از ۳۵۰ وبسایت شناسایی کرد که همان سیستم پیام دادن محرمانه برای آنها استفاده شده بود. همه آنها دستکم ۹ سالی بود که آفلاین بودند و مطالبشان آرشیو شده بود.
مدارک آنلاینی که مورد تحلیل قرار گرفتند نشان دادند میزبانی وبسایتها اغلب فلهای و دهتا دهتا و از یک ارائهدهنده اینترنتی یکسان و روی یک سرور خاص خریداری شده بود. نتیجه این بود که شماره شناسایی و آدرس آیپی برای بسیاری از این وبسایتها همه متوالی بودند. مثل تمام خانههایی که در یک خیابان واقع شده باشند.
مارکزک گفت که سیآیای در این باره واقعا قصور کرده و آن سیستم پیامرسان، مثل گاو پیشانیسفید پیدا بوده است.
به علاوه اینکه بسیاری از وبسایتها اسامی مشابه هم داشتهاند.
چنین خصوصیات مشابهی به این معنی است که دستگیری یک جاسوس به سازمان اطلاعاتی جمهوری اسلامی اجازه داده بقیه خبرچینهای سیآیای را هم شناسایی کنند.
بنا بر نظر تحلیلگران، وقتی یکی از آن سایتها شناسایی شده، دستگیری کاربرانی که از آن استفاده میکردهاند، ساده بوده: «جمهوری اسلامی فقط باید کشیک میکشید تا ببیند سر و کله چه کسی پیدا میشود. در اصل، سیآیای از همین راه برای خبرچینهایش در کل جهان استفاده کرده. هر رقیب آمریکا در جاسوسی که حواسجمعی به خرج میداده، میتوانسته تمام این وبسایتها را تشخیص دهد.»
فراتر از ایران
این مشکل در پیام رسان سیآیای از ایران فراتر رفته؛ وبسایتهای نوشتهشده به زبانهای گوناگون، شامل مکاتبات سیآیای با جاسوسانش در دستکم ۲۰ کشور جهان بوده که در میان آنها نام چین، برزیل، روسیه، تایلند و غنا به چشم میخورد.
رویترز قصور اطلاعاتی سیآیای در استفاده از این وبسایتها که همه انگشت یک دست بودند را در تماس با سه مقام امنیتی پیشین آمریکا تایید کرد.
به گفته یک مقام سابق سیآیای، این سازمان تا سال ۲۰۱۳ و پس از آن که بسیاری از کسانی که برایش کار میکردند یکی پس از دیگری مفقود شدند، از کاستیهای سیستم خود مطلع نبوده.
همچنین سیآیای هرگز در نظر نگرفته بوده که این شبکه برای خبرچینانش به اندازه کافی امن نیست.
جاسوسان درجه اول سیآیای سیستمهای مکاتبات محرمانه مخصوص به خودشان را دارند که از پایه برای خودشان و در دفاتر اصلی این سازمان در لانگلی ویرجینیا طراحی میشود و بدون رد و جلب توجه در زندگی جاسوس جاساز میشوند.
در عوض وبسایتهای انبوهسازیشده، متعلق به خبرچینانی بوده است که یا آنقدری ارزش برای آنها قائل نبودهاند یا آن جاسوسان به اسرار دولتی محدود، ولو ارزشمند، دسترسی داشتهاند.
یک مقام پیشین سیآیای گفته که چنین سیستمی برای جاسوسی در نظر گرفته میشده که در نظر سیآیای، ارزش سرمایهگذاری برای به کار گرفتن شگردهای پیشرفته را نداشته است.
سیآیای صدها وبسایت با یک ابزار پیامرسان محرمانه برای عاملانش تولید کرده و اسکرینشاتهایی از بخشی از این سایتهای آرشیو شده که همگی از سال ۲۰۱۳ از کار افتادهاند، نشان میدهند آنها به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی، روسی، چینی و عربی بودهاند.
لولر، یک مقام پیشین سیآیای، گفته است که این سازمان برای حفاظت از «منابعش» سرحد تلاشش را به کار میبندد و تا «جهنم میرود و برمیگردد.»
البته این جمله، از دهان کهنهکاران سازمان زیاده شنیده میشود اما گاهی نیازمند توضیحات بیشتر است.
طبقهبندی خبرچینها
برخی افسران اطلاعاتی پیشین گفتهاند که سیآیای مخبرانش را بر حسب ارزش جاسوس و بر یک مقیاس متغیر نگاه میدارد؛ این ارزیابی از ارزش خبرچین همیشه تغییر میکند و تقریبا هرگز بهطور کامل به خود منبع توضیح داده نمیشود.
در راس هرم آنچه سیآیای آن را «استخدام کامل، دارایی گزینششده» میبیند قرار دارد؛ این افراد مقامهایی در درجات بالای دولتی دارند یا دانشمندان هستهایاند که دسترسی مستقیم و مداوم به اسرار مهم دارند.
مقامهای سیآیای سالها تلاش کردهاند تا چنین عاملان کلیدیای را به عوامل خود تبدیل کنند.
اگر افسر بتواند استخدام جاسوس را با موفقیت انجام دهد و نظر مثبت را از دفتر اصلی بگیرد، نام عامل جدید در دفتری با یک حقوق دریافتی دائم قرار میگیرد. چنین جاسوسهایی گاهی به ابزار مبتکرانه و آموزشهایی که در فیلمهای هالیوودی دیده میشود مجهز میشوند و به گفته مقامهای پیشین سیآیای، اگر یک جاسوس باارزش دستگیر شود، خبر بازداشت او به گوش مقامات بالای سیآیای هم میرسد.
سیآیای گاهی به دنبال همسر و فرزندان آنها میگردد تا به آنها میلیونها دلار غرامت و یک مدال برای پاسداشت فداکاری بدهد اما بسیاری از اطلاعات سیآیای از مخبران پایینرتبهاش به دست میآید که هیچوقت به جایگاه آنانی که در بالا به آنها اشاره شد، نمیرسند.
چنین جاسوسانی که گاهی مقامات پیشین ناخشنود یا عشاقیاند که دست رد به سینه آنها خورده، ممکن است تکههایی از اسراری بزرگتر که سیآسای در پی دستیابی به آنهاست، در دست داشته باشند.
چنین منابعی اغلب حفاظت کمتری از یک منبع بلندپایه دریافت میکنند. نه حقوق دائمی دارند و نه سیآیای به آنها تعهدی میدهد که در صورت دستگیری به ایشان کمک خواهد کرد.
مصاحبه رویترز با شش جاسوس سابق سیآیای در ایران نشان میدهد این سازمان در ایران، خبرچینانش را در خطر خطیری انداخته است.
البته این جاسوسان میدانستند که زندگیشان را به خطر انداختهاند تا به ایالات متحده اطلاعات بدهند و گفتهاند که این سازمان هیچ قولی برای تامین امنیت به آنها نداده بوده اما همه این مردان در گفتوگو با رویترز گفتهاند باور داشتهاند که سیآیای همه تلاشش را برای حفاظت از آنان به کار خواهد بست.
یک جاسوس دیگر
محمد آقایی، یک جاسوس دیگر سیآیای در ایران، گفته است که سالها پیش از دست به کار شدن برای جاسوسی، آماده شده بوده.
آقایی که یک عضو طولانیمدت در بسیج بوده، گفته که با مشاهده رفتار علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی برای استفاده از ایدئولوژی دینی برای حفظ قدرت، با او بیگانه شده است.
آقایی گفته که میخواسته برای مخالفان ایرانی که در خیابان به آنها حمله میشده کاری بکند و فکر کرده شاید آمریکا کمکی باشد.
سالها بعد، آقایی برای این که از سیآیای برای یک مخالف معروف رژیم کمک مالی بخواهد، نقشهای ریخته. این فرد پسر یک روحانی برجسته بوده که آقایی با او آشنایی داشته است. او در سال ۲۰۱۱ به استانبول پرواز کرده و با تاکسی به کنسولگری آمریکا در استانبول رفته و به نیروی امنیتی جلوی در گفته که میخواهد با مامور سیآیای حرف بزند.
توضیحات آقایی از نزدیک شدن او به کنسولگری، با آنچه یک مقام پیشین آمریکا به رویترز گفته بوده همخوانی دارد. این مقام گفته بوده که فرآیند معمول (در استخدام جاسوس) کسی است که خود به درون کنسولگری میرود تا با سیآیای ارتباط بگیرد.
آقایی گفته که گاردهای محافظ مقابل در اول او را بازرسی بدنی کردهاند و بعد به اتاقی دیگر بردهاند. در آنجا یک دیپلمات امنیتی برای ساعتها از آقایی درباره پیشینهاش و انگیزه او سوال پرسیده و مدام از اتاق بیرون میرفته و با پرسشهای بیشتری برمیگشته.
آقایی گفته که او در نهایت همان روز با یک افسر سیآیای دیدار کرده اما آن افسر به حمایت از معترض مذکور تمایل نشان نداده و به جای آن، بیشتر به روابط خانواده آقایی با نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی علاقهمند بوده است.
آقایی افشا کرده که برخی اقوامش در وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران کار میکنند.
او گفته که افسر خواسته تا آقایی از ارتباطات خانوادهاش استفاده کند و درباره سپاه قدس اطلاعاتی مانند نام، شماره تلفن و نشانی فرماندهان ارشد را جمع کند.
به او قول آموزشی داده نشده تا چگونه از لو رفتن اجتناب کند و حتی به او راه محرمانهای برای تماس با آن افسر سیآیای داده نشده.
فقط به او گفته شده که «وقتی کارش را تمام کرد» دوباره جلوی کنسولگری آمریکا در استانبول بیاید و به او دو هزار دلار هم برای هزینه سفرش پرداخت شده.
آقایی گفته که او چند ماه بعد به ترکیه برگشته تا اطلاعاتی که جمعآوری کرده بوده را در اختیارشان قرار دهد که همان افسر سیآیای او را به انجام ماموریتی دیگر گماشته. اما چیزی نگذشته که پس از بازگشت به ایران، در دسامبر ۲۰۱۱، دستگیر شده است.
یک بازجوی وزارت اطلاعات به او گفته که از دیدارهایش در کنسولگری آمریکا در استانبول باخبر است.
البته آقایی میدانسته دارد خطر میکند اما از میزان خطری که به جان خریده بوده خبر نداشته است.
به گفته یک مامور سابق آمریکا که با شرایط مذکور آشنایی داشته، سیآیای از یک سال پیش و پس از قطع تلفن، باخبر شده بوده که عاملان جمهوری اسلامی کنسولگری را تحت نظر دارند و بهدنبال شکار «خائنانی» مانند آقاییاند.
پس چرا سیآسای آقایی را دوباره به کنسولگری که میدانسته رصد میشود فراخوانده بوده؟
یک مقام اطلاعاتی کهنهکار ارشد سیآیای گفته که چنین حالتی به آن علت است که بسیاری «داوطلبان» در نهایت از ارائه اطلاعات باارزش درمیمانند و در حقیقت به جاسوسی دوجانبه تبدیل میشوند.
بنا بر مدارک قضایی، روایت همبندیان و روایات رسانههای ایران، آقایی به جرم جاسوسی شش سال را در زندان اوین سپری کرده است.
سیآیای از اظهارنظر درباره پرونده آقایی و اطلاع از تحت نظارت بودن کنسولگری آمریکا در استانبول خودداری کرده است.
آقایی ابتدا از یک مرکز اسکان پناهجویان با رویترز صحبت کرده. او پس از آزادی از زندان، اول به ترکیه فرار کرده و از آنجا به سوئیس رفته است.
پس از آنکه یک ایرانی فرم ویزایش را تحویل میدهد، افسران دیپلماتیک آموزشدیده نگاه میکنند که آیا سابقه کار یا روابط خانوادگی این افراد، آنها را برایشان به درد بخور میکند یا نه. چند روز بعد، یک متقاضی ویزا ممکن است تماسی مبنی بر بازگشت به کنسولگری دریافت کند تا در آن به سوالاتی با جزییات بیشتر پاسخ دهد.
به گفته پنج مقام امنیتی آمریکا که خود همگی در به کار بردن چنین شگردهایی مشارکت داشتهاند، افسران سیآیای در قامت افسر کنسولی، متقاضیان را به ملاقاتهای کاوشگرانه بیشتر و بیشتری میکشانند و در این دیدارها، درباره احتمال قبولی ویزای آنها اظهار تردید میکنند و اطلاعاتی طلب میکنند. متقاضی ایرانی زمانی میفهمد به مقامهای سیآیای اطلاعات داده است که دیگر دیر شده است و فرد بیخبر از همهجا، اغلب افشاگریهایی کرده که میتواند او را در ایران به زندان بیندازد.
این مورد درباره یکی دیگر از مصاحبهکنندگان با رویترز صادق بوده.
یک مقام رسمی بازنشسته که یک آژانس مسافرتی به راه انداخته. او در سال ۲۰۱۱ با همسرش به ابوظبی رفته تا به سفارت آمریکا برود.
این فرد تازه در لاتاری گرین کارت آمریکا برنده شده بوده و گمان میکرده که شانس بزرگی به او روی آورده که به او اجازه خواهد داد کسبوکار گردشگریاش را رونق دهد.
این کارآفرین، ابتدا از اینکه به یک سلسلهمصاحبه دعوت شده هیجانزده بوده. او گفته که داخل و خارج سفارت با یک افسر کنسولی آمریکا که نامش استیو بوده، دیدار کرده و فراتر از کمک برای تکمیل پرونده مهاجرت، مقامهای آمریکایی به او گفتهاند که میتوانند راه گرفتن ویزای ایالات متحده را برای مشتریان آژانس او هم هموار کنند.
کمکم اما گفتوگوهایشان از آینده آژانس مسافرتی او دور و بر درخواست استیو برای اطلاعات دادن درباره بخش هوایی-دفاعی ایران متمرکز شده است.
این مرد که از خطر احتمالی پی بردن مقامهای ایران به این موضوع آگاه بوده، تماسش با استیو را قطع کرده، که البته اسم او احتمالا اسم مستعاری بیش نبوده.
او آرزویش برای اقامت در آمریکا را هم رها کرده اما به هر حال در سال ۲۰۱۵ مقامهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی که به طریقی از راه ارتباطاتشان به این مساله پی برده بودند، او را دستگیر کردهاند.
بازجویان از او پرسیدهاند که آیا به عنوان یک جاسوس دوجانبه برای آنها کار میکند تا از فرآیند استخدام جاسوس برای سیآیای سر در بیاورند؟
او این پیشنهاد بازجویان را رد کرده و به ۱۰ سال زندان محکوم شده و هفت سال از زمان حبسش را پیش از آنکه در سال ۲۰۲۲ آزاد شود، گذرانده است.
همسر او گفته که احساس میکنند «از هر دو طرف» بازی خوردهاند.
این مرد هرگز کسبوکار آژانس مسافرتیاش را از سر نگرفته و پس از آزادی از زندان، برای پیدا کردن کار به مشکل خورده است. حتی او را به عنوان راننده تاکسی نپذیرفتهاند که به گفته خودش، این احتمالا به خاطر سوءپیشینه او بوده است.
این مرد مدارک مسافرت و مکاتباتش با سفارت را ارائه داده تا آنچه بر او گذشته را اثبات کند.
رویترز سپس با همبندیان پیشین این مرد در زندان تماس گرفته و آن فرد تایید کرده که در آن زمان، همین روایت را از مرد شنیده بوده.
سیآیای از اظهار نظر در این مورد هم خودداری کرده است. با این حال، پنج مقام سابق امنیتی در آمریکا متوسل شدن به «ترفند ویزا» برای جمع کردن اطلاعات از ایران را تایید کردند.
دیدار حسینی با مقام سیآیای
غلامرضا حسینی پس از آن که ماهها مدارک پنهانی درباره نقاط آسیبپذیر شبکه ملی برق جمعآوری کرده بوده، با یک مقام سیآیای دیدار کرده است.
او گفته که با موتورسیکلتش در صحراها رانده تا عکس و نقشه مختصات جیپیاس از دکلهای اصلی برق و ایستگاههایی که فکر میکرده میتواند هدف موشک و خرابکاری باشد و خاموشی عمده به دنبال بیاورد، تهیه کند.
وقتی او به مالزی رسیده اما تنها یک مامور سیآیای برای دیدارش آمده و به او گفته که برنامه عوض شده است.
سیآیای دیگر به اطلاعاتی که او از ضعف شبکه برق جمعآوری کرده بوده، علاقهای نداشته است.
حسینی «وا رفته» است. او خطرات زیادی را برای ماموریتش به جان خریده بوده و حالا آنها به همین سادگی این اطلاعات را نمیخواستهاند.
از آنجا به بعد، افسر از او خواسته تا از نقشههای سایت هستهای فردو سر در بیاورد؛ جایی که شرکت حسینی در آن قراردادی گرفته بوده.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی تا سال ۲۰۰۹ و تا زمانی که خود جمهوری اسلامی تایید کرده، از وجود این نیروگاه خبر نداشته است.
حسینی گفته که سیآیای اطلاعات پرجزییاتتری از فردو میخواسته و فکر میکرده این اطلاعات، دولت آمریکا را در پیشبرد مذاکرات هستهای کمک میکند.
حسینی این تغییر رویه افسران را نشانگر تغییر رویه باراک اوباما، رییسجمهوری پیشین آمریکا دیده که برای یافتن راهحلی دیپلماتیک با ایران تلاش میکرده است.
افسران پیشین سیآیای هم گفتهاند تغییر جهت در اولویتهای اطلاعاتی، با سر کار آمدن رییسجمهوری جدید معمول است. همچنین، تغییر دادن جهت کاری خبرچین همیشه به دلایل عادی و تاکتیکی است که هرگز کاملا به جاسوس توضیح داده نمیشود.
حسینی گفته که او به در اختیار گذاشتن اطلاعاتش با سیآیای برای یک سال دیکر ادامه داده، تا یک بار، یک مامور سیآیای پیشنهاد دیدار با خانواده او را داده است. ایدهای که حسینی به فال نیک گرفته و فکر کرده است به اقامت نهایی او در آمریکا خواهد انجامید.
اما اقامت در آمریکا، جایزهای نادر برای جاسوسان است. به گفته سه مقام پیشین اطلاعاتی آمریکا، دولت این کشور تنها ۱۰۰ ویزا در سال به سیآیای اختصاص میدهد تا به جاسوسانش در سراسر جهان بدهد.
حسینی اما ۱۰ سال در زندان اوین تهران در حبس بوده است.
۱۰ سال در زندان بار سنگینی بر دوش او گذاشته. سالها حبس، شکنجه، شوک الکتریکی و انفرادی در اتاقهایی همیشه روشن، توانایی او برای برقراری ارتباط، حتی با خانوادهاش را هم از او سلب کرده است.
او گفته هنگامی که از او سوالی پرسیده میشود، احساس میکند به اتاق بازجویی بازگردانده شده است.
حسینی ۴۷ ساله که حالا سه سال است از زندان بیرون آمده، زندگی پر ناز و نعمت و بسیاری از دوستانش را از دست داده و احتمال میدهد دوستانش در بازداشت او با مقامهای امنیتی جمهوری اسلامی همکاری کردهاند.
از شش جاسوسی که رویترز با آنها مصاحبه کرده، چهار نفر پس از آزادی از زندان در تهران ماندهاند و دو نفر پناهندهاند؛ یکی در ترکیه و دیگری در سوئیس.
آنها هیچکدام نتوانستهاند در حالی که برای از نو ساختن زندگیشان تلاش میکنند، کمکی از آمریکا بگیرند.
بیشتر آنان حتی راهی برای تماس با سیآیای پیدا نکردهاند.
حسینی گفته است که سیآیای به او دو راه نشان داده بوده تا اگر به مشکلی برخورد برای کمک تماس بگیرد: «یک راه گرفتن یک شماره محرمانه در خارج از ایران بود که باید پس از تماس به اوپراتور یک رمز عبور داده میشد.»
دومین راه، تماس با یک افسر منطقهای در کنسولگری آمریکا در هر جای جهان برای کمک خواستن بوده است.
رویترز تایید کرده که این دو شیوه سیآیای برای خبرچینها، برای دسترسی به آنهاست.
حسینی وقتی در سال ۲۰۱۹ از زندان درآمده، دیگر شماره محرمانه را یادش نمیآمده و از عقوبتی که در صورت پی بردن مقامهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از ورود او به کنسولگری آمریکا میتوانسته دامنگیر او شود، هم نگران بوده است.
تمامی شش جاسوسی که رویترز با آنها مصاحبه کرده، گفتهاند که با توجه به فداکاری آنها، توقع داشتهاند دولت آمریکا راهی برای تماس با آنها پیدا کند و کمک کند زندگیشان را در آمریکا یا کشور دیگری، از نو بسازند اما پس از سالها آزادی، همچنان منتظرند.
از دید سیآیای، معمولا احتمال خطر بزرگ و نفعی کم در برقراری تماس دوباره با یک جاسوس بازداشتی در ایران است. بازداشتیای که آنقدر خوششانس بوده است که از اعدام جان سالم به در برده، میتواند به عنوان جاسوس دو جانبه از زندان آزاد شود.
آنهایی که این اتفاق برایشان نمیافتد هم از نزدیک به وسیله مقامهای جمهوری اسلامی رصد میشوند تا قدمی کج نگذارند.
به گفته یک افسر اطلاعاتی ارشد سیآیای که به سوالات رویترز درباره به خطر انداختن جان عاملان این سازمان در ایران پاسخ داده، گاهی بهترین راه برای زنده نگه داشتن جاسوس، رها کردن اوست.
او گفته که دست آخر آنها و خانوادههایشان باید از این که جان به در بردهاند خوشحال باشند.
اما حسینی احساس دیگری هم دارد. او حالا ماهانه کمتر از ۲۵۰ دلار برای تامین خانوادهاش دارد که این یکدهم درآمد پیش از زندان رفتنش است.
برخی شرکتهای مهندسی او را تنها چند روز پس از استخدام و وقتی از سوءپیشینه او مطلع شدهاند، اخراج کردهاند.
او که همیشه نظراتش را صریح بیان میکرده، حالا آنها را در جمع دوستانش، از ترس گزارش شدن، محتاطانه سانسور میکند.
او گفته است بسیاری از صبحها با اضطراب بازداشت دوباره از خواب میپرد و نمیتواند هیچ آیندهای برای خودش متصور شود.