پولیتیکو در مقالهای به تاریخچه دور و دراز ترور مخالفان در جمهوری اسلامی پرداخته و این که چگونه "زیر سبیلی رد کردن" جنایات این رژیم از سوی اروپا، به وقوع قتلهای بیشتر در قاره سبز دامن میزند.
نگارنده مطلب معتقد است اروپا از قافله خیزش مردم در ایران عقب و همچنان در فکر احیای برجام است.
در یک عصر دلچسب سپتامبر، مرد آذربایجانی با گذرنامه روسی از مرز قبرس شمالی گذشت و به قبرس جنوبی رفت.
مرد سبک سفر میکرد: بار او فقط یک هفتتیر، مشتی گلوله و یک صداخفهکن بود. به نظر میرسید ترور تروتمیزی از کار در بیاید اما همان لحظهای که میخواست سوار ماشین اجارهای شود تا سراغ ماموریتش برود، پلیس او را محاصره کرد.
طبق اعلام دادستانها، مرد به کشتن پنج تاجر یهودی، از جمله یک میلیارد یهودی گمارده شده بود.
نقشه آدمکشی نافرجام در قبرس، تنها یکی از دهها حمله از این دست در اروپا طی سالهای اخیر است. بعضی حملات «موفقیتآمیز» بوده است و برخی نه.
به گفته مقامهای کشورها، شماری از اهداف، اهداف «نرم» بودهاند و قتل، آدمربایی یا هر دو را شامل میشدهاند.
عملیاتها بسیار شبیه و معمولا به اسلحههای اجاره شده در کشور محل ترور متکی بوده است.
به گفته مقامهای اطلاعاتی، بارزترین وجه شباهت همه حملهها یکی است: پیمانکار سفارشدهنده حملات یکسان است و آن پیمانکار، جز جمهوری اسلامی نیست!
به باور مقامهای قبرس، جمهوری اسلامی که اسرائیل را برای سلسلهقتل دانشمندان هستهای خود مقصر میداند، میخواسته با نقشه ریختن برای ترور در قبرس نشان دهد که میتواند اسرائیل را دقیقا موقعی که انتظارش را ندارد، غافلگیر کند.
دیوید بارنیا، رییس موساد، درباره جمهوری اسلامی میگوید: «رژیمی است که قواعدش را بر ارعاب و خشونت بنا گذاشته و از خشونت به عنوان اقدامی مشروع حمایت میکند.»
او میگوید که ایندست حملات جمهوری اسلامی گاه و بیگاه نیست بلکه «برنامهریزیشده، سیستماتیک و تروریسم استراتژیک» است.
اما بارنیا گفتن یک نکته را فراموش میکند و آن این که: این راه و روش جمهوری اسلامی اتفاقا جواب میدهد!
و البته جمهوری اسلامی این «موفقیت» را تا حدود زیادی مدیون اروپاست که عرصه بیشترین عملیات جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر بوده. قاره سبز همواره از این که جمهوری اسلامی را وادار به پرداختن بهای اعمالش در خاک اروپا کند، ترسیده است.
بنا بر آمار مقامهای امنیتی اروپا، از سال ۲۰۱۵ بدین سو، جمهوری اسلامی دهها عملیات در اروپا پیش برده، دستکم سه نفر را به قتل رسانده و بسیاری دیگر را ربوده است.
مسیح علینژاد، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان میگوید: «اروپاییها تنها با جمهوری اسلامی نرمی به خرج ندادهاند بلکه با آن همیاری و همکاری کردهاند و به قاتلان مشروعیت بخشیدهاند.»
خطر آدمربایی و قتل از بیخ گوش علینژاد که یکی از رساترین صداها را در انتقاد از جمهوری اسلامی دارد، گذشته و او از خیلیها بهتر میفهمد جمهوری اسلامی تا کجا برای مهار مخالفانش پیش میرود.
او میگوید: «جمهوری اسلامی هرگز تنبیه نمیشود پس آیا دلیلی دارد که گروگانگیری، ترور و کشتار را متوقف کند؟»
علینژاد خودش به سوال خودش جواب میدهد: «نه!»
ترور، دمدستیترین راه چاره!
ترور، از زمانی که بروتوس و دیگر همدستانش، ژولیوس سزار را کاردآجین کردند، براترین تیغ در جعبه ابزار سیاست بوده است.
طی هزاران سال، این راه و رویه خطراتی هم داشته و اغلب نتایج ناخواسته فاجعهباری در پی داشته است اما برای رژیمهای قانونشکن مثل رژیم حاکم بر ایران، روسیه و کره شمالی و کشورهای دموکراتیکی مثل ایالات متحده و اسرائیل، حل مشکل با برداشتن آن از میان، وسوسهای است که اغلب به آنها چشمک میزند و غیرقابلاجتناب است.
با این حال یک تفاوت اساسی بین رژیمهای قانونشکن در ترور با این کشورها وجود دارد: در غرب، توسل به ترور، آخرین راه چاره است اما در دولتهای خودکامه، کشتن دمدستترین راهحل ممکن است و حتی اگر نقشه قتل طبق برنامه پیش نرود، رژیم موفق میشود در دل و جان مخالفانش ترس بیندازد.
و برای همین است که بسامد نقشههای ترور در رژیمهای قانونشکن، از جمله جمهوری اسلامی بالاست: در سال ۲۰۲۱ و طی تنها چند ماه، جمهوری اسلامی چندین حمله به قصد ترور از آمریکای لاتین تا آفریقا انجام داده است.
فارغ از این که نقشههای ترور به قتل ختم شود یا نه، کشورهای پشت این حملات از یک چیز مطمئناند: اقدام به ترور تیری است در تاریکی که بهایی بابت آن نخواهند پرداخت.
سالهاست که رژیم جمهوری اسلامی بیشمار دشمنان و معترضانش را در خیابانهای پاریس، برلین و حتی واشینگتن و در روز روشن، از سر راه برداشته است. بعضی هم ربوده شده، به ایران بازگردانده شده و در دادگاههای جعلی محاکمه و به اتهام خیانت اعدام شدهاند.
و گرچه غرب در انتقاد کردن از چنین جرایمی کم نگذاشته و نمیگذارد، اقدام به ترور، به ندرت عواقبی برای جمهوری اسلامی داشته است.
این نداشتن عواقب، به ویژه در مورد اروپا صادق است. در قاره سبز، رهبران در بحبوحه آمیزهای از خشونتهای اینچنینی و به امید احیای برجام و تجدید روابط تجاری، بر روی اینچنین حملاتی چشم بستهاند.
برخلاف آمریکا و اسرائیل که از زمان بر سر کار آمدن جمهوری اسلامی موضع سختی در قبال حکومت آخوندی جمهوری اسلامی اتخاذ کردهاند، اروپا به این رژیم روی گشادهتری نشان داده است. بسیاری از دیپلماتهای اروپایی از این که نشان دهند از موضع سرسختانه آمریکا در برابر جمهوری اسلامی آزردهاند، ابایی ندارند.
جوزپ بورل، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۹ به پولیتیکو گفت که جمهوری اسلامی میخواهد «اسرائیل را نابود کند و این چیز تازهای نیست».
نظر بورل که در آن زمان وزیر امور خارجه اسپانیا هم بود این بود که: «باید با آن ساخت.»
تاریخچه ترور جمهوری اسلامی
پیرو حرف بورل، البته که واقعا چیز تازهای درباره عشق جمهوری اسلامی به کشتار هم وجود ندارد!
یکی از اولین قربانیان ترور جمهوری اسلامی، شهریار شفیق، ملوان پیشین نیروی دریایی و فرزند اشرف پهلوی بود. ایادی رژیم در پاریس دو بار به سر او شلیک کردند.
پس از ترور شفیق، دار و دسته جمهوری اسلامی طی سالیان، اعضای خانواده، حامیان شاه و دیگر مخالفان جمهوری اسلامی را در سراسر اروپا، از فرانسه تا سوئد، آلمان، سوئیس و اتریش، از سر راه برداشتند.
در اغلب موارد، آدمکش اصلا گیر پلیس نیفتاد و البته که مقامات کشورهای اروپایی هم در قید و بند گشتن به دنبال آنها نبودند.
عبدالرحمان قاسملو، دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران از افرادی بود که به همراه دو تن از همراهانش در آپارتمانی در وین، پایتخت اتریش، کشته شد.
قاتل او به سفارت جمهوری اسلامی در وین پناهنده شد و به او اجازه داده شد تا به ایران برگردد چون سفیر جمهوری اسلامی در وین با ایما و اشاره به حکومت اتریش فهماند ممکن است جان اتریشیها، در صورت دستگیری قاتلان، به خطر بیفتد.
یکی از مردها که در عملیات وین نقش داشت بعدها برای دو دوره و هشت سال رییسجمهوری ایران شد: او کسی جز محمود احمدینژاد نبود.
البته ترور جمهوری اسلامی به همین موارد ختم نشد. در سالهای پس از آن، فقط شمار بدنهای بیجانی که پیدا میشد بیشتر و بیشتر شد. برخی قتلها، از قصد و به شکلی ویژه مخوف بودند تا پیام روشنی به مخالفان رژیم بفرستند: مثلا قتل فریدون فرخزاد که در تبعید و در بن آلمان به قتل رسید. قاتلان «آلت جنسی، زبان و سر» او را بریده بودند.
قتل فریدون فرخزاد فقط یک مورد از دهها مورد قتلی بود که بعدها نام قتلهای زنجیرهای بر آنها گذاشته شد. جولان جمهوری اسلامی برای کشتن مخالفانش که یک دهه به طول انجامید و در آن هنرمندان و معترضان در داخل و خارج ایران هدف حمله قرار گرفتند. در نهایت خشم عمومی از قتل سه نویسنده برجسته، از جمله یک زن و شوهر (داریوش و پروانه فروهر)، تندروهای جمهوری اسلامی را مجبور کرد -البته فقط برای مدتی- از این گونه کشتار عقب بنشینند.
در آن وقت هم مثل حالا، منطق جمهوری اسلامی برای کشتوکشتار این بود که با این قتلها از خودش محافظت کند.
بنا بر گفتههای یک منبع اطلاعاتی در غرب، «اولویت حکومت در ایران ثبات داخلی است».
به گفته این منبع، جمهوری اسلامی مخالفانش را در داخل و خارج ایران تهدیدی جدی برای ثبات میداند.
البته قسمت بزرگی از پارانویای جمهوری اسلامی در تاریخچه خود این رژیم ریشه دارد. روحالله خمینی پیش از بازگشت به ایران در سال ۱۹۷۹، نزدیک ۱۵ سال را در تبعید سپری کرد. تجربهای که موجب شد در چشم جمهوری اسلامی، تبعید، صاحب قدرتی اساطیری شود.
به عبارت دیگر، به نظرشان اگر خمینی توانست از خارج ایران یک انقلاب را پیش ببرد، پس دشمنان او هم قادر به چنین کاری خواهند بود.
برگ برنده جمهوری اسلامی
نزدیک بودن اروپا به ایران، ایرانیهای بسیاری که در قاره سبز در در تبعید زندگی میکنند و دیدگاه اغلب خطاپوش برخی دولتهای اروپایی در قبال جمهوری اسلامی، اروپا را به صحنه وحشتپراکنی جمهوری اسلامی تبدیل کرده است.
به گفته مقامهای اطلاعاتی غرب، سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی، شبکههای عملیاتی در سطح قاره سبز ساخته که برای ربودن و قتل مخالفان رژیم از راههای مختلف، آموزش دیدهاند.
با آغاز خیزش ضدحکومتی اخیر در ایران، سیر عملیات خارجی با هدف حذف کسانی که رژیم آنها را عامل ناآرامی داخلی میداند، افزایش یافته است.
در حالی که در سالهای اخیر، رژیم در ترورهایی در ابعاد کوچکتر، همانند ترور محمدرضا کلاهی در هلند، موفق بوده است، باقی عملیاتهای جاهطلبانه جمهوری اسلامی آنچنان که باید و شاید پیش نرفته است.
یک مثال از عملیاتهای نافرجام، تلاش برای بمبگذاری در یکی از گردهماییهای سازمان مجاهدین خلق در سال ۲۰۱۸ بود.
با راهنمایی وزارت اطلاعات آمریکا، مقامهای اروپا نقشه را خنثی و شش نفر را دستگیر کردند. در میان دستگیرشدگان اسدالله اسدی، یک دیپلمات ایرانی مقیم وین هم بود.
اسدی اگرچه در بلژیک به اتهام دست داشتن در بمبگذاری محاکمه و به ۲۰ سال زندان محکوم شد اما ممکن است حتی دو سال هم حبس نکشد.
محکومیت اسدی اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی از بدو تولد آن بود که در آن یک دیپلمات رژیم از سوی دادگاه اروپا برای اعمالش مقصر شناخته شد.
شجاعت دادگاه بلژیک اما دیری نپایید: اوایل سال ۲۰۲۲، جمهوری اسلامی اولیویه واندکاستیل، امدادگر بلژیکی را در ایران به جرم جاسوسی دستگیر و او را در سلول انفرادی زندان اوین محبوس کرد. واندکاستیل مدیر سابق بخش ایران شورای پناهندگی نروژ در ایران بود.
در پی انتشار اخباری مبنی بر وخامت حال واندکاستیل و درخواست خانوادهاش برای رسیدگی به او، دولت بلژیک، با چشم بستن بر روی هشدارهای واشینگتن و دیگر دولتها درباره تشویق جمهوری اسلامی به آدمرباییهای دیگر در صورت مبادله، نرم شد و زمینه برای تبادل اسدی با واندکاستیل را فراهم کرد که این اتفاق ممکن است هر زمان روی دهد.
مسیح علینژاد در این باره میگوید: «در حال حاضر شهروندانی بیگناه از فرانسه، سوئد، آلمان، بریتانیا، بلژیک و آمریکا در زندانهای جمهوری اسلامیاند.»
او میگوید که جمهوری اسلامی از این زندانیها به عنوان برگ برنده استفاده میکند و البته این رویه برای رژیم جواب میدهد.
زمانی برای گماشتن آماتورها
با آنچه در مورد اسدی رخ داد، شاید بتوان سر در آورد که چرا عملیات اخیر جمهوری اسلامی را جنایتکاران خردهپایی پیش میبرند که اصلا نمیدانند برای چه کسی کار میکنند.
تیمی که سال گذشته در حمله قبرس نقش داشت، شامل چند پسر پاکستانی بود که در کار توزیع و پخش بسته بودند. چنین شیوهای، اگرچه به جمهوری اسلامی اجازه میدهد در صورت دستگیری گماشتگان، دخالت در عملیات را منکر شود، این مشکل را هم دارد که عملیات با به کار گرفتن چنین افرادی اصلا به سرانجام نرسد.
به گفته یک مقام اطلاعاتی، چنین اقداماتی «بسیار غیرحرفهای است اما گرفتن رد آماتور سخت است».
این مقام اطلاعاتی همچنین میگوید که این افراد دورریختیاند و اگر دستگیر شوند هم کسی بهایی نمیدهد.
جمهوری اسلامی در فریب معترضان و کشاندن آنها از اروپا به کشورهای ثالث (که روابط دوستانه با جمهوری اسلامی دارند) موفقیت بیشتری داشته است و این همان اتفاقی است که برای روحالله زم، روزنامهنگار منتقد رژیم رخ داد.
جزییات ربودن او همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد اما آنچه روشن است این است که کسی زم را مجاب کرد تا به عراق سفر کند؛ جایی که او دستگیر، به ایران منتقل و به دست جمهوری اسلامی اعدام شد.
مقامهای ایالات متحده بعدتر از نقشه جمهوری اسلامی برای ربودن مسیح علینژاد از خانهاش در بروکلین نیویورک خبر دادند. طبق نقشه، عاملان آدمربایی میخواستند او را با قایق موتوری به یک تانکر در اسکله نیویورک منتقل کنند و به ونزوئلا، متحد جمهوری اسلامی و از آنجا به ایران ببرند.
یک سال پس از آن، افبیآی از اقدام برای قتل علینژاد خبر داد؛ مردی با یک قبضه سلاح در مقابل خانه او مشاهده شده بود.
مقامهای آمریکایی همچنین میگویند که جمهوری اسلامی برای گرفتن انتقام کشتن قاسم سلیمانی، به دنبال ترور جان بولتون، مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا و مایک پمپئو، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده و دیگر مقامهاست.
البته در بحبوحه انتشار تمامی این دست خبرها، نه امید اروپا و نه آمریکا برای احیای برجام ناامید نشد.
دیوید بارنیا، رییس موساد، باور دارد که از دیدگاه جمهوری اسلامی، ممکن است یک گفتمان متمدنانه درباره توافق هستهای را با یک روکش غربفریب و از سوی دیگر، عملیات تروریستی علیه مقامهای ارشد آمریکایی و شهروندان ایالات متحده را در آن واحد پیش برد.
بارنیا تاکید میکند که چنین «جداسازی تصنعی»ای تا زمانی که جهان به جمهوری اسلامی مجال دهد، ادامه خواهد داشت.
مورد جمهوری اسلامی، فرصتی برای اروپاست تا از گذشته بیاموزد و پیش از آن که بسیار دیر شود، با جمهوری اسلامی برخورد کند.
گرچه، نشانههایی هم از این که اروپا آماده میشود تا واقعا با ایران برخورد کند وجود دارد: مقامهای اروپا میگویند توصیه واشینگتن مبنی بر قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی را لحاظ میکنند.
آنالنا بربوک، وزیر امور خارجه آلمان هم اخیرا خواستار تحقیقات رسمی سازمان ملل متحد درباره سرکوب جمهوری اسلامی در ایران شده است.
در حالی که جمهوری اسلامی در داخل مخالفان را از میان برمیدارد و هدفش برای تولید سلاح هستهای را دنبال میکند، برخی رهبران اتحادیه اروپا از دیدی وسیعتر به وقایع بیبهره و همچنان به دنبال احیای برجاماند.
جوزپ بورل، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که نقشی کلیدی در پیشبرد احیای برجام داشته، اخیرا درباره توافق هستهای با جمهوری اسلامی گفت که تلاش برای به سرانجام رساندن آن همچنان برجاست و «به مسائل دیگر که قطعا نگرانمان میکند، ربطی ندارد».
به عبارتی دیگر: بگذارید ترور در خاک اروپا ادامه پیدا کند ...