جروزالم پست تحلیلی منتشر کرده است درباره سیر توافق هستهای غرب با جمهوری اسلامی از ابتدا تا به حال که در ادامه آن را میخوانید.
انتشار گزارشهایی مبنی بر این که جمهوری اسلامی غنیسازی اورانیوم را به ۸۴ درصد رسانده (که نشانهای مهم از پیشرفت تهران برای ساختن بمب اتم است) نشان میدهد آن داستان «توافق یا جنگ» که جمهوری اسلامی بافته بود کمکم در حال نخکش شدن است.
دلیل تولد برجام در وهله اول این بود که در سال ۲۰۱۵، سر و کله استدلالی پیدا شد که اگر غرب با جمهوری اسلامی دست توافق ندهد، رژیم حاکم بر ایران بمب هستهای میسازد و جنگ راه میافتد.
همین جا بود که باراک اوباما، رییسجمهوری وقت آمریکا، دست به انتخاب غریبی زد.
در آن زمان استدلال اوباما این بود که در خلا یک راهحل دیپلماتیک، ممکن است جنگ راه بیفتد و در نتیجه، اقتصاد جهان از جنگ متاثر و به عدم ثبات در خاورمیانه هم دامن زده شود.
بر پایه مواضع اوباما، اعمال تحریمهای بیشتر بر جمهوری اسلامی هم نتایجی که منتقدان میخواستند به بار نمیآورد. او باور داشت که انتخاب غرب بین دیپلماسی یا راه افتادن نوعی جنگ است که زمان وقوع آن اگرچه نامشخص اما در آینده نزدیک اجتنابناپذیر خواهد بود.
اما حرف زدن اوباما از جنگ همیشه گنگ بود. او میدانست که ایران حامی گروههای تروریست نیابتی در منطقه است و در همان سال ۲۰۱۵ هم جنگهایی در این سو و آن سو وجود داشت. اما تمرکز استدلال توافقطلبانه بر این بود که هر مخالفتی علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی، میتواند به بدتر شدن وضعیت منجر شود.
پس از خروج دونالد ترامپ از برجام بود که سوالاتی درباره این که آیا اگر جمهوری اسلامی به ساخت سلاح هستهای روی بیاورد، جهان به تحریمها علیه ایران برمیگردد مطرح شد.
با سر کار آمدن دولت بایدن، آمریکا اعلام کرد راهحل نظامی، آخرین راهی است که ایالات متحده به آن متوسل خواهد شد تا جمهوری اسلامی را از ساخت سلاح هستهای بازدارد.
شاید به یاد آوردن تمامی جزییات دشوار باشد اما همهمه توافقطلبانه موجی از نظرات متفاوت پدید آورد تا جایی که به هر کس مخالفتی با توافق هستهای با جمهوری اسلامی داشت، انگ جنگطلبی میخورد.
نظر کارشناسان این بود که توافق، بهترین راه برای مدیریت موقعیت است.
توجیه برای توافق با جمهوری اسلامی، پیچیده و تو در تو بود و استدلالی هم در آن میان بود که طبق آن، مردم ایران دنبال جامعهای فرهیختهتر و سکولار بودند و در نتیجه، آمریکا داشت با رژیمی معمولی به توافق میرسید که ممکن بود ثباتی برای خاورمیانه به ارمغان بیاورد تا ۶۰ میلیون ایرانی (جمعیت ایران در آن زمان) هم به شرکای تجاری برای غرب تبدیل شوند.
اما چرا عدهای میانهرو خواندن جمهوری اسلامی را نمیپسندیدند؟
پس از مدتی کاشف به عمل آمد که افراد میانهرو در جمهوری اسلامی که از آنها حرف زده میشد، اصلا وجود خارجی ندارند.
یک سال بیشتر از توافق نگذشته بود که جمهوری اسلامی قاچاق سلاح را به حوثیهای یمن، شبهنظامیان در عراق و سوریه و حزبالله در لبنان و حماس، آشکارا افزایش داد.
جمهوری اسلامی پس از امضای برجام، به جای این که ثبات ایجاد کند، جنگهای نیابتیاش را هم قوت بخشید. همین ایجاد عدم ثبات، به پا گذاشتن روی گلوی دولت عراق و ورشکست کردن لبنان انجامید.
جمهوری اسلامی شروع به حمله به نیروهای آمریکا در عراق کرد و حالا هم کشتیها در خلیج فارس و دریای عمان را هدف قرار میدهد، در سراسر منطقه قاچاق غیرقانونی سلاح به راه انداخته و در آشکارترین مورد از این دست اقدامات، به روسیه پهپاد داده تا وحشت مسکو را در اوکراین بپراکند. به عربستان سعودی و امارات حمله کرده و تمامی این اقدامات تحت قوانین بینالمللی، غیرقانونی است.
جالب این است که برای توافق با جمهوری اسلامی، این جنبه از «جنگ» (اقدامات جمهوری اسلامی) نادیده گرفته شده بود و تمرکز بر این بود که دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای است که موجب به راه افتادن جنگ خواهد شد.
خشت اول چون نهد معمار کج ...
با تمرکز فعلی جهان بر روی اوکراین، غیرمحتمل به نظر میرسد که هیچ کشوری خواستار تشکیل ائتلافی برای ایستادن در مقابل اقدامات جمهوری اسلامی باشد.
در همان سال ۲۰۱۵ هم این که آمریکا بخواهد ریاست چنین ائتلافی را بپذیرد غیرمحتمل بود.
این به آن معناست که توسل به آن استدلال «توافق یا جنگ» از همان ابتدا هم مشکل داشت.
جمهوری اسلامی توانایی به راه انداختن جنگی عظیم را ندارد و آمریکا هم احتمالا هرگز برای کوتاه کردن دست جمهوری اسلامی از ساخت بمب هستهای، به ایران حمله نمیکند. پس از همان اول، حرف زدن از جنگ اغراقآمیز بود و تا آنجا که بقیه خبر داشتند، جمهوری اسلامی در همان زمان هم در دهها نقطه در خاورمیانه جنگهای نیابتی به راه انداخته بود.
به باور کارشناسان، جمهوری اسلامی در همان سال ۲۰۱۵ سلطه خود را در خاورمیانه پراکنده بود و مشخص بود تحریمها قدرتش را کاهش نمیدهد و این توجیه که دیپلماسی تنها راه پیش رو است از ابتدا خلل داشت.
جمهوری اسلامی هماکنون با اعتراضات مردمی در ایران روبهروست و همکاری این رژیم با مسکو هم تنها چیزی که برای منطقه به بار نیاورده ثبات است. حالا کسی حتی به این تظاهر هم نمیکند که رژیم حاکم بر ایران میانهروست. جمهوری اسلامی امروز تمامقد علیه غرب ایستاده و در کنار خود چین و روسیه را دارد.
نگاهی به عقب و به تحلیلهایی که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده بود نشان میدهد چندین و چند بار هشدار داده شده بود که جمهوری اسلامی با دستیابی به توافق هستهای، تنها وقت خواهد خرید تا به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد.
بنا بر برخی تحلیلها، چنین توافقی جمهوری اسلامی را حتی قادر به خرید و تامین سلاح میکرد.
بنا بر عقیده بعضی کارشناسان، جمهوری اسلامی میتوانست از چین و روسیه سلاح بخرد و آنانی که موافق توافق هستهای با رژیم حاکم بر ایران بودند میدانستند چنین اقدامی، زمینه را برای این که این کشور به انبوه تسلیحات مجهز شود، فراهم میکند.
نظر به تمام این اوصاف، چه با توافق و چه بیتوافق، رفتار جمهوری اسلامی تغییر نخواهد کرد. جمهوری اسلامی به روسیه پهپاد میدهد و ابراهیم رئیسی، رییسجمهوری این کشور هم به تازگی به چین سفر کرده است. البته هنوز از سمت این دو کشور انبوه سلاح به انبار جمهوری اسلامی سرازیر نشده است.
حالا مشخص است ثبات بخشیدن به خاورمیانه از جمهوری اسلامی برنمیآید و امروز، سستی تحلیل برخی کارشناسان، به ویژه آنانی که باور داشتند همکاری با ایران به نفع آمریکاست و نگرانیهای اسرائیل را هیچ میشمردند، آشکار شده است.
همچنین توافق هستهای با جمهوری اسلامی، اساسا بر این باور مبتنی بود که آمریکا و روسیه هم در نهایت با هم کنار خواهند آمد اما حالا کرملین به اوکراین حمله کرده و مشخص است که روی جمهوری اسلامی هم نمیشود حساب کرد.
ایران همین حالا هم با خاورمیانه سر جنگ دارد و خبری از آن استدلالی که میگفت «راهی دیگر» برای رفتار با جمهوری اسلامی وجود دارد هم نیست.
اکنون غرب بر روی اوکراین متمرکز شده و جمهوری اسلامی هم نمیتواند با داستان غنیسازی مثل گذشته از جهان باج بگیرد.
معلوم نیست جمهوری اسلامی کی به سلاح اتمی دست پیدا خواهد کرد اما دیپلماسی غرب درباره آن تغییر کرده است.