۱۲ آوریل ۲۰۲۳ (۲۳ فروردین ۱۴۰۲) بود که سر و کله بئاتریس فلمینی از زیر زمین پیدا شد ...
نه! او نمرده بود. فقط از تاریخ ۲۱ نوامبر ۲۰۲۱، ۵۰۰ روز را به اختیار و انتخاب خودش در عمق ۷۰ متری زمین و در غاری در انزوا گذرانده بود.
بئاتریس فلمینی، کوهنورد حرفهای، ۴۸ ساله بود که پا به غار گرانادا، واقع در جنوب اسپانیا گذاشت و ۵۰ ساله از آن خارج شد.
فلمینی تعریف کرد وقتی به دنبال او آمدند چرت میزده و با خودش فکر کرده مگر اتفاقی افتاده؟! او اصلا فکر نمیکرده ۵۰۰ روز از ۲۱ نوامبر ۲۰۲۱، روزی که غارنشین شد، گذشته باشد!
او در حالی که چشمانش به نور حساس شده بود و عینک آفتابی به چشم داشت، از غار بیرون خزید.
رفتن و آمدن فلمینی برای خود او در چشم بر هم زدنی بوده است. او تاکید کرد که در غار درک از گذر زمان را به سرعت از دست داده است.
فلمینی که این تابآوری ۵۰۰ روزه را مدیون کوهنورد بودن است، گفت که حواسش کاملا به افکار، احساسات و آنچه به خودش میگفته (بله گاهی با خودش حرف میزده!) بوده و البته لحظات بعضا دشواری را هم از سر گذرانده.
او گفت که با خودش خیلی خوب کنار آمده.
فلمینی که تناسب اندامش را هم در غار حفظ کرده، طی مدت ۵۰۰ روز، ۶۰ کتاب خوانده و با دو دوربین، وقایع و تجربیاتش را ثبت کرده است.
او پیش از ورود به گرانادا به تیمش گفته بود تا روز پانصدم از غار بیرون نخواهد آمد و گفته بود نمیخواهد بداند در دنیای خارج چه میگذرد و برای او خبری نیاورند؛ حتی اگر آن خبر، خبر مرگ عزیزی باشد.
فلمینی عزمش را جزم کرده بود تا ۵۰۰ روز تمام در غار بماند.
او گفت که دیدن خورشید و نور برایش هیجانی به همراه نداشته چون زمان چنان سریع گذشته که انگار همان لحظه وارد غار شده و دلتنگ نور و خورشید نبوده که در این باره «راست» میگوید.
او در پاسخ به سوال خبرنگارانی که از لبخند گوش تا گوش او در حین خروج از غار حیرتزده بودند و از او میپرسیدند چطور میتواند اینقدر خوشحال باشد، گفت: «احساس شما چه میبود اگر آرزویی داشتید و به آن میرسیدید؟ نکند گریه میکردید؟!»
اما سوال آن خبرنگاران از فلمینی فقط سوال آنها نیست. بیشتر آنانی که از داستان فلمینی خبردار شدهاند هم میخواهند بدانند او چطور ۵۰۰ روز در یک غار دوام آورده؟ اصلا چطور ممکن است کسی در آن وضعیت زمان برایش سریع بگذرد و اصلا نفهمد آن ۵۰۰ روز کجا رفته؟
وبسایت کانورسیشن در مقالهای به همین سوال پرداخته است:
یک سال و نیم تنها در یک غار! این ممکن است کابوس بسیاری باشد اما برای بئاتریس فلمینی، با لبخندی به پهنای صورت تمام شد. او پس از خروج از غار گفت که فکر میکرده زمان بیشتری برای تمام کردن کتابش داشته باشد.
فلمینی در آن ۵۰۰ روز تقریبا هیچ تماسی با دنیای بیرون نداشت. او تجاربش را برای کمک به فهم «انزوای محض» با دانشمندان در میان گذاشت.
یکی از تجارب پررنگ فلمینی این بود که زمان سیال است و بیشتر خصوصیات شخصی فرد و افراد دور و بر او به زمان معنا میدهند تا حرکت عقربهها و رقص آونگها به راست و چپ.
وقتی فلمینی آنچه را به او گذشته بود روایت میکرد، چندین بار تاکید کرد که به سرعت گذر زمان را از دست داده و این آنچنان بارز بود که وقتی تیم او دنبالش رفتند، شگفتزده شد که زمان با چنین سرعتی گذشته است و گمان میکرد فقط حدود ۱۶۰ روز در غار بوده باشد.
گذر زمان چطور از دست فلمینی در رفت؟
اعمال، احساسات و تغییرات در محیط میتوانند تاثیر قدرتمندی بر درک و هضم زمان در ذهن فرد بگذارند.
برای بیشتر افراد، طلوع و غروب آفتاب شروع و پایان روز است و ساعات کاری و دورهمیهای دوستانه و ... است که گذر زمان را رقم میزند.
اما در ظلمات یک غار در زیر زمین، بدون همنشین و مصاحب، بسیاری از علایم گذر زمان ناپدید میشود و به این ترتیب تمرکز فلمینی هم بیشتر متمرکز بر فرآیند روانشناختی رصد زمان شده.
یکی از راههایی که انسان با آن گذر زمان دستش میآید، خاطرات است. اگر ما انسانها ندانیم کاری را برای چه مدت انجام دادهایم، از شمار خاطراتی که از انجام آن کار ثبت کردهایم، گذر زمانی که صرفش کردهایم دستمان میآید و هر چه خاطرات بیشتری از یک واقعه یا دوره ثبت کرده باشیم، آن واقعه و آن دوره را کشدارتر میبینیم.
این است که روزهای شلوغ و هفتههای لبالب از وقایع جدید و هیجانانگیز اغلب طولانیتر به خاطر سپرده میشوند تا هفتهها و روزهای یکنواختی که در آنها چیز خاصی رخ نداده است.
در مورد بئاتریس فلامینی، غیاب ارتباطات اجتماعی در کنار نبود اطلاعات درباره خانواده و مسایل روز (مثلا جنگ اوکراین و قد برآوردن جهان از زیر بار کرونا) ممکن است شمار خاطراتی که طی انزوا برای او رخ داد را به شدت محدود کرده باشد. خود او گفته: «من هنوز در ۲۱ نوامبر ۲۰۲۱ گیر کردهام و هیچ چیز از جهان نمیدانم.»
از دست رفتن زمان، طویل بودن دوران غارنشینی برای فلمینی را هم تحت تاثیر قرار داد. در دنیای خارج، هیاهوی زندگی مدرن و فشار اجتماعی برای هدر ندادن وقت، بسیاری از انسانها را در وضعیت مداوم استرس داشتن درباره زمان قرار داده. در چنین جهانی و برای بزرگسالان، تیکتاک ساعت، مقیاس بازدهی و موفقیت است.
برای همه همانطوری خواهد بود که برای فلمینی؟
فلمینی نخستین فردی نیست که درکش از زمان با تغییر محیط، عوض شده است.
میشل سیفر، دانشمند فرانسوی هم تجارب مشابهی را از سر گذرانده. سیفر هم وقتی برای یک پروژه غارگردی و اکتشاف دو تا شش ماهه در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی غارنشینی کرد، از چنین تجاربی خبر داد.
از دست رفتن زمان همچنین یکی از مشخصههای پررنگ دوران قرنطینه همهگیری کووید-۱۹ بود و در موردی پیشین هم، کودکان و بزرگسالانی که در زمان جنگ سرد در پناهگاههای هستهای و به منظور انجام تحقیقات در انزوا به سر برده بودند، به تجاربی شبیه به تجارب فلمینی اشاره کرده بودند.
غار، پناهگاه هستهای، زندان و همهگیریهای جهانی، همه دو مشخصه دارند که موجب میشود زمان از دست افراد خارج شود: یک این که ما را از تماس با دنیای بیرون محروم میکنند و دو این که ما را به انزوا میرانند.
در آن ۵۰۰ روز، زمان برای فلمینی تا ابد ادامه داشت. نه قرار کاری داشت و نه هیچ قرار دیگری که بخواهد با عجله به آنها برسد. از تقویمی هم که بخواهد قرار ملاقاتی در آن یادداشت کند، خبری نبود.
این بود که در آن ۵۰۰ روز، فلامینی با سرعت خودش پیش رفت. میتوانست هر زمان که میخواست بخورد، هر وقت خواست بخوابد، کتاب بخواند و بنویسد. سرش را با نقاشی گرم و تجربههایش را ثبت کرد و تمام اینها، گذر زمان را برای او بیمعنا کرد.
با چنین تجربهای، اختیار ساعات بیولوژیک خواب، تشنگی و هاضمه هم از دست عقربههای ساعت گرفته شد و در نتیجه فلمینی توجه کمتری به گذر زمان کرد که در نهایت موجب شد او وقت را به کلی از دست بدهد.
ممکن است تلاش فلمینی برای این که حتما چالش ۵۰۰ روزهاش را به ثمر برساند هم در توانایی او برای رها کردن زمان موثر بوده باشد. فلمینی با پای خودش به داخل غار رفت و اگر میخواست از آن بیرون بیاید هم هیچکس مانع او نمیشد.
اما برای افرادی که بهرغم میل خودشان به انزوا رانده میشوند، زمان میتواند خود به یک زندان تبدیل شود. اسیران جنگی و زندانیان، درباره گذر زمان به وسواس گرفتار میشوند؛ پس به نظر میرسد که انسان تنها زمانی که بر زمان سلطه دارد و اختیاردار آن است میتواند از گذر آن چشمپوشی کند.
آزمون فلمینی برای پشت سر گذاشتن تجربه خزیدن به زیر زمین ممکن است جذاب به نظر برسد اما زندگی زیرزمین واقعا برای هر کسی نیست و بقا در آن، مستلزم درجه بالایی از قدرت و تابآوری ذهنی است.
اگر شما توانایی آن را دارید که حین وقوع ناملایمات زندگی خوددار و خونسرد بمانید، باور دارید که میتوانید به رفتارتان مسلط باشید و میتوانید به راحتی در افکار خودتان غوطهور شوید، غارنشینی ممکن است برای شما جواب بدهد، اما راههای سادهتری هم وجود دارد: اگر نوتیفیکیشنهای موبایل را غیرفعال و قرارهای تقویمتان را لغو کنید، ممکن است بدون نیاز به خزیدن به داخل غار، بتوانید چند صباحی، در زمانی مختص به خودتان گم شوید.