در اکثر جوامع، داشتن تمایلات و تخیلات جنسی میتواند با شخصیت مورد پذیرش اجتماع در تضاد باشد. وبسایت مدرسه زندگی در مطلبی به تفاوت این امیال با آنچه در عمل رخ میدهد و همچنین ذکر پیشزمینههایی برای دستیابی به پذیرش جنسی «خود» پرداخته است.
خیلی وقتها تعریف پذیرفته شده از یک انسان عادی، با هزارتوی ذهن ما و تمایلاتمان که سعی در پنهان نگاه داشتنشان داریم، تفاوت دارد.
این تفاوت در برخی جوامع سنتی به سختی مورد پذیرش قرار میگیرد یا به کلی نفی میشود. مثلا وقتی صحبت از یک زن مورد احترام در میان باشد، داشتن تخیلات و تمایلات شهوانی از سوی او و در مورد او قابل قبول نیست.
برای بررسی این موضوع، وبسایت مدرسه زندگی در مطلبی سعی در آشنا کردن ما با «خودپذیری جنسی» و تفاوت تخیل و عمل دارد.
بر اساس این مطلب، شاید اساسیترین مهارت عاطفی در مورد تمایلات جنسی که نیاز به یادگیری آن داریم، «پذیرش خود» باشد اما برای دستیابی به پذیرش جنسی، نیازمند آگاهی درباره چند مورد هستیم:
۱- آگاهی از معنی تمایلات و خواستههای جنسی
وقتی احساس میکنیم اشتیاق شهوانی ما مستقیما خلاف طبیعتِ «منِ بهتر» ما حرکت میکند، از خودمان منزجر میشویم. ما عموما میخواهیم مهربان، باوقار، منطقی و وفادار باشیم در حالی که به نظر میرسد خود شهوانی ما در لحظات حساس، دستور کار کاملا متفاوتی دارد.
در یک تناقض چشمگیر، متوجه میشویم هرچه بیشتر و بیشتر از نظر جنسی برانگیخته میشویم، ممکن است بخواهیم نسبت به شریک جنسی خود خشن باشیم یا از جانب او مورد خشونت قرار بگیریم یا بخواهیم به کسی سیلی محکمی بزنیم یا به طرزی باور نکردنی تمایل به گفتن ناسزا داشته باشیم.
در این لحظات، مشتاق پوشیدن لباسهایی هستیم که در سایر مواقع علاقهای به آنها نداریم یا دوست داریم شریک جنسی ما طوری لباس بپوشد که کاملا برخلاف ترجیحهای معمول ماست.
وقتی از نظر جنسی هیجانزده میشویم، به نظر میرسد مهمترین چیز در جهان، کفش پاشنهبلند یا بدن عضلانی شریک جنسیمان است؛ هر چند در بقیه مواقع، هرگز چنین چیزهایی را در اولویت قرار نمیدهیم.
در مورد تمایلات جنسی تنوع بینهایتی وجود دارد اما همه به یک جهت اشاره میکنند: برای خودِ معمولی ما اینکه در مورد مسایل جنسی چه کسی هستیم، غیرقابل قبول است. به همین دلیل بررسی دقیقتر و سخاوتمندانهتر خواستههای شهوانی به ظاهر عجیب و غریبمان، مهم است.
چیزی که ما از طریق رابطه جنسی واقعا به دنبال آن هستیم، معمولا بسیار تحسینبرانگیز و کاملا مطابق با بقیه زندگی ماست: نزدیکی به شخص دیگر و شناخت عمیق از آنچه هستیم.
اگر بتوانیم این نکته را عمیقا درک کنیم، متوجه میشویم که واقعا رفتاری خلاف خودِ بهترمان انجام نمیدهیم بلکه فقط در تمایلات جنسیمان آن را در قالبی کمتر آشنا دنبال میکنیم.
۲- درک صحیح و مطمئن از شکاف بین تخیل و عمل
قوه تخیل که ممکن است منحصر به انسان باشد، در تمایلات جنسی ما نقش اساسی دارد. تخیل بر آنچه در ذهن ما میگذرد تاکید میکند نه آنچه بدن ما انجام میدهد.
یک تفاوت اساسی بین تخیل و عمل وجود دارد: برای مثال میتوانید تجاوز را تخیل کنید اما این فکر به هیچ وجه شما را به یک متجاوز یا چیزی شبیه آن تبدیل نمیکند. اینطور نیست که فرد خیالپرداز در عمل، آماده انجام چنین کاری باشد.
اگر در حین رابطه جنسی میخواهیم با القاب نامناسب مورد خطاب قرار بگیریم، به این دلیل نیست که واقعا علاقهمندیم کسی ما را اینگونه ببیند. در واقع بار شهوانی این کلمات، ربطی ندارند به رفتاری که معمولا دوست داریم افراد در مواجهه با ما داشته باشند.
معنای واقعی هیجان جنسی، اعتماد و صمیمیت است. بر این اساس فرد میتواند خطر کند که شریک جنسیاش او را اینچنین خطاب کند زیرا عمیقا اعتماد دارد که فرد مقابل فکر نمیکند آن کلمات در مورد او درست باشند.
البته قبل از اینکه بتوانیم با فحاشی کردن بازی کنیم، باید از طرز فکر فرد مقابل نسبت به خودمان مطمئن باشیم. توهین کلامی در مواقع برانگیختگی جنسی، برخلاف ظاهرش، جستوجوی عشق و قدردانی است؛ همانطور که فقط برای عزیزترین دوستانمان میتوانیم با خیال راحت از مشکلاتمان بگوییم، به این دلیل که میدانیم آنها همچنان با ما مهربان خواهند بود. بنابراین میتوانیم ترسها، شکستها و مشکلات پنهانی خود را با آنها در میان بگذاریم.
آنچه از بیرون میتواند به عنوان یک رفتار ناپسند به نظر برسد، در واقع تلاشی عمیقا شرافتمندانه برای به اشتراک گذاشتن آسیبپذیرترین بخشهای خود با شخص مورد اطمینانمان است.
چیزی که بیارزش و بیرحمانه به نظر میرسد، در واقع بسیار لطیف و باوقار است.
۳- شناخت دقیقتر از اینکه دیگران چگونه افرادی هستند
مقایسه، منبع اساسی شک و تردید در مورد عادی بودن یا نجابت خودمان است. یکی از چیزهایی که ما را نسبت به خودمان مشکوک میکند، این سوءظن است که افراد دیگر، به ویژه کسانی که میشناسیم و دوستشان داریم، زندگی جنسی سادهتری نسبت به ما دارند.
ما از تمایلات عجیب و غریب، وسواسها و خصلتهای شهوانی خود آگاه هستیم اما تصور اینکه افراد دیگر نیز چنین هستند، میتواند سخت باشد.
تصور اینکه همکار صمیمیمان یا دوست باملاحظهمان با فکر شلاق خوردن از یک غریبه نقابدار خودارضایی میکند یا هیجان زده میشود، یا در مورد داشتن جنسیت مخالف خیالپردازی میکند، بسیار عجیب است.
حتی اگر خودمان نیز چنین تمایلات شهوانیای داشته باشیم، اینگونه فکر کردن در مورد دوستانمان به نظر بیرحمانه و تحقیرآمیز است.
ما به راحتی دیگران را عاقلتر و معتدلتر از خودمان میبینیم و نتیجه مرگبار چنین طرز فکری این است که در مقابل، خودمان را انسانهایی عجیب و غریب میدانیم.
اینترنت در جستوجوی درک صحیحتر از تمایلات جنسی دیگران، منبع بسیار دوگانهای است. موتورهای جستوجو به طور بالقوه نشان میدهند ما با اشتیاقهای جنسی خاص خود تنها نیستیم اما مستقیما در مورد افرادی که هر روز با آنها زندگی میکنیم و برایمان سنبل انسانهای عادی هستند هیچ رازی را فاش نمیکند.
در نهایت به کمک اینترنت میدانیم که جایی در جهان، انسانهایی وجود دارند که به اندازه ما مجذوب قدرت شهوانی پوشیدن لباس دزدان دریایی یا ریختن موم گرم شمع روی نوک سینههایشان هستند اما همچنان احساس میکنیم به شدت با مردمی که در دنیای واقعی ملاقات کنیم، متفاوت هستیم.
تماشای پورنوگرافی ممکن است آسیب غیرمنتظرهای به ما برساند. افرادی که شاهد انجام کارهای بهنظر هیجانانگیزشان هستیم، از جهات دیگر اصلا شبیه ما نیستند. انگار میگویند کسانی که اهل این کارها هستند مثل ما هستند نه مثل شما.
آنها ارتباط دنیای عادی را با علایق شهوانی نشان نمیدهند. در عوض به نظر میرسد که پورنوگرافی افرادی را که به این چیزها علاقه دارند به گونهای نشان میدهد که هیچ علاقه یا هوش زیادی در خارج از محدوده کوچک اعمال جنسی خود ندارند. بنابراین انسان در نهایت احساس میکند یک موجود عجیب و غریب و متفاوت است.
راهحل اما در یافتن شواهد مشخصی از بزهکاری جنسی کسانی نیست که در نزدیکی آنها زندگی میکنیم بلکه به درکِ درست از وجود انسان نیاز داریم؛ بدین معنا که با وجود شواهد ظاهری دیگران، باید بدانیم آنها نیز انسانهایی به پیچیدگی خودمان هستند.
دانستن این موضوع که دیگران دقیقا همان افکاری را در مورد شما دارند که شما در مورد آنها دارید، بسیار مهم است. آنها نیز شما را از بیرون میشناسند و از تمایلات غیرعادیتر میل جنسیتان آگاه نیستند.
یک منطق معقول استدلال میکند که آنچه در مورد شما صادق است به طور کلی برای بسیاری از افراد نیز صدق میکند.
این طرز فکر، احساسات ما را تغییر میدهد تا در مواجه شدن با افکار و تمایلاتمان از خودمان متنفر نشویم. در نهایت متوجه میشویم که در واقع انسان عجیب و غریبی نیستیم و واقعا نیازی نیست برای داشتن تمایلات طبیعی انسانی، در مورد خودمان بد فکر کنیم.