چرا ایران و اسرائیل از لبه پرتگاه عقب‌ رفتند؟

چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۲۶

رگبار حملات و ضدحملات ایران و اسرائیل در دو هفته اول آوریل، چشم‌انداز استراتژیک خاورمیانه را تغییر داد و منطقه در پرتگاه جنگی فاجعه‌بار قرار گرفت. تنش‌های طولانی‌مدت جمهوری اسلامی و اسرائیل و بیش از یک دهه تهدید دو دشمن بزرگ، به تبادل آتش متقابل تبدیل شد.

فارین اَفیرز در گزارش خود می‌نویسد این رویارویی زمانی آغاز شد که اسرائیل حمله هوایی جسورانه‌ای را به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق انجام داد که منجر به کشته‌شدن هفت عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از جمله دو فرمانده عالی رتبه شد. جمهوری اسلامی دو هفته بعد پاسخ این حمله را با شلیک صدها پهپاد و موشک به سمت اسرائیل داد که تقریبا همه آن‌ها رهگیری شدند.

اسرائیل با امتناع از عقب‌نشینی، به سرعت با حمله به یک پایگاه هوایی بزرگ ایران، حمله متقابل انجام داد.

بحران آوریل

حمله حماس در هفتم اکتبر، باعث خدشه‌دار شدن هاله شکست‌ناپذیری اسرائیل و کاهش احساس امنیت این کشور شد. به همین دلیل، آمریکا پاسخی وحشیانه را برای نابودی حماس در غزه آغاز کرد تا اعتماد به توانایی خود برای جلوگیری از حملات خارجی را بازگرداند.

حمله اسرائیل به کنسول‌گری ایران در دمشق نیز تا حدی با همین انگیزه صورت گرفت تا اطمینان حاصل شود حمله‌ای در مقیاس هفتم اکتبر تکرار نخواهد‌شد. در این حمله، سردار محمدرضا زاهدی، فرمانده سپاه که عملیات‌های نظامی حزب‌الله لبنان، حوثی‌ها در یمن و دیگر گروه‌های مسلح حامی حماس در شش ماه گذشته را هماهنگ می‌کرد، کشته شد. با هدف قرار دادن زاهدی در یک مکان دیپلماتیک، اسرائیل به صراحت جمهوری اسلامی را مسوول اصلی بحران کنونی معرفی کرد و نشان داد آماده ترور مقامات ارشد ایرانی در هر مکان و هر زمان است.

جمهوری اسلامی که با هدف افزایش قابلیت‌های نظامی خود در سوریه و پرهیز از اقداماتی که می‌تواند منجر به تشدید تنش با اسرائیل شود با تکیه بر استراتژی «صبر راهبردی» از رویارویی مستقیم با اسرائیل اجتناب کرده‌بود پس از حمله اسرائیل به کنسولگری‌اش در دمشق استراتژی خود را تغییر داد. ابعاد واکنش جمهوری اسلامی هم تعجب‌آور و هم نگران‌کننده بود. تهران با پرتاب صدها پهپاد و موشک به اسرائیل، صریحا اعلام کرد زمان «صبر راهبردی» به پایان رسیده و از این پس در صورت حمله، پاسخ خواهد‌داد.

به نظر می‌رسد با آغاز این حملات متقابل دیگر قواعدی که سال‌ها جنگ سایه‌ جمهوری اسلامی و اسرائیل را هدایت می‌کرد، اعمال نمی‌شود. اکنون حمله هر یک از طرفین، پاسخ مستقیم دیگری را به دنبال خواهد‌داشت.

خطرات رو به افزایش

تشدید تنش بین تهران و تل‌آویو، تعادل امنیتی منطقه را از طریق مسابقه تسلیحاتی و برتری‌جویی جغرافیایی تغییر خواهد‌داد.

از آن‌جا که این دو کشور مرز مشترک ندارند، جنگ آن‌ها بیشتر به موشک، پهپاد و جنگنده نیاز دارد تا تانک و توپخانه. تجمیع این تسلیحات نه تنها جنگ را محتمل‌تر و ویرانگرتر می‌کند، بلکه باعث افزایش بی‌ثباتی نظامی در سرتاسر منطقه می‌شود. تهران که احتمالا نمی‌تواند در یک مسابقه تسلیحاتی متعارف همگام شود، ممکن است تلاش‌های خود را برای دستیابی به سلاح هسته‌ای افزایش دهد.

هر دو کشور همچنین به دنبال کسب مزیت جغرافیایی خواهند‌بود. در دور اخیر حملات، اثربخشی حملات اسرائیل نه تنها به قابلیت‌های تکنولوژیک، بلکه به موقعیت‌های جغرافیایی پرتاب نیز بستگی داشت.

جمهوری اسلامی مدت‌هاست استراتژی تسلیح حزب‌الله به موشک برای حمله به اسرائیل را دنبال می‌کند و در عین حال می‌کوشد اسرائیل را از حضور مشابه در کشورهای اطراف ایران محروم کند.

احتمال دارد اسرائیل اطلاعات و حضور نظامی خود را در مرزهای ایران و در کشورهایی چون آذربایجان و اقلیم کردستان عراق گسترش دهد. این مساله می‌تواند فشار دیپلماتیک و نظامی جمهوری اسلامی بر این کشورها و مناطق را افزایش دهد و درخواست آن‌ها برای حمایت دیپلماتیک و دفاع هوایی از ترکیه و آمریکا را افزایش دهد.

حضور اسرائیل در خلیج فارس

حضور بالقوه اسرائیل در خلیج فارس نیز می‌تواند پیامدهای جدی‌تری به همراه داشته‌باشد. اسرائیل روابط رسمی نزدیکی با بحرین و امارات دارد و این کشورها به همراه عربستان سعودی در زمینه اطلاعاتی و امنیتی همکاری می‌کنند اما هنوز پایگاه عملیاتی در منطقه خلیج فارس ندارد.

دیپلماسی ایالات‌متحده کلید ثبات منطقه

این گزارش معتقد است نقش دیپلماسی آمریکا برای جلوگیری از گسترش درگیری میان جمهوری اسلامی و اسرائیل و مدیریت بحران امنیتی در منطقه حیاتی است. آنچه در آوریل ۲۰۲۴ رخ داد، یک هشدار جدی بود که ثبات منطقه در معرض تهدید قرار‌ دارد. واشینگتن باید هر چه سریع‌تر با دیپلماسی جسورانه‌ برای خاموش کردن شعله‌های آتش پیش از آن‌که خاورمیانه را در جهنمی همه‌گیر فرو ببرد، اقدام کند.

واشینگتن و متحدانش برای جلوگیری از تشدید تنش‌ها، به سرعت وارد عمل شدند. این تلاش‌های دیپلماتیک بود که موج بحران را مهار کرد.

فارین اَفیرز در ادامه می‌نویسد که اگر قرار است آتش‌بس شکننده کنونی بین جمهوری اسلامی و اسرائیل تداوم داشته‌باشد، واشینگتن باید به تلاش‌های دیپلماتیک خود برای رفع نگرانی‌های امنیتی اسرائیل و روند دیپلماتیک با جمهوری اسلامی که در هفته‌های اخیر آغاز شده، ادامه دهد. زیرا اگر جمهوری اسلامی و اسرائیل همچنان یکدیگر را تهدیدی مرگبار بدانند که فقط از راه نظامی قابل مقابله است، بروز یک جنگ بزرگ‌تر اجتناب‌ناپذیر خواهد‌بود.

آتش‌بس طولانی‌مدت بین اسرائیل و حماس نیز می‌تواند زمینه‌ساز درگیری‌های بیشتر باشد، زیرا دست اسرائیل را برای تمرکز بر حزب‌الله یا حمله مجدد به ایران در سوریه باز می‌گذارد. اولویت باید پایان دادن به جنگ در غزه و تلاش برای ایجاد یک دولت پایدار فلسطینی باشد. این امر کلید حفظ ثبات در روابط اسرائیل با حزب‌الله و گسترش روند عادی‌سازی روابط اسرائیل و کشورهای عربی است.

اگر هدف واشینگتن اجتناب از درگیر شدن در جنگ منطقه‌ای است، باید ثبات منطقه را تامین کند.

در این میان آخرین قطعه پازل، خود ایران است. مدیریت تهدیدی که اکنون تهران برای اسرائیل ایجاد می‌کند، نباید فقط به مسلح کردن اسرائیل و القای ترس از اقدام تلافی‌جویانه آمریکا محدود شود. واشینگتن باید برای ایجاد خطوط قرمز بین طرفین، فشار دیپلماتیکی مشابه تلاش‌ برای میانجی‌گری بین اسرائیل و حزب‌الله اعمال کند.

جنبه مثبت بحران آوریل این بود که واشینگتن و تهران در پشت صحنه گفت‌وگو کردند. ارتباط آن‌ها کلید جلوگیری از یک فاجعه بود. اکنون زمان آن نیست که واشینگتن از گزینه‌های نظامی به عنوان راه‌حل اول استفاده کند. در عوض باید پتانسیل دیپلماسی را کاملا درک و آن را به کار گیرد تا از بروز یک فاجعه امنیتی بزرگ در منطقه جلوگیری شود.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

خبرها
جهان‌نما
حرف آخر با پوریا زراعتی
گفت‌وگوی ویژه

شنیداری

پادکست‌ها