سینما و رسانه مدام در حال نمایش زنان در حلقهای از دوستان صمیمیشان هستند و انگار جامعه از «همه زنان» انتظار دارد عضو یکی از همین گروههای دوستانه باشند. این انتظارات برای آن دسته از زنانی که چنین تجربهای ندارند میتواند همراه با احساس کمبود یا شرمساری باشد.
تارا جودا، نویسنده و منتقد فیلم در مقالهای که در گاردین منتشر شده، این دیدگاه رایج را در مورد داشتن گروههای دوستانه زنانه به چالش میکشد.
این مقاله واکنشهای متعددی از سوی خوانندگان گاردین داشته که تاکیدی بر دشواریهای ایجاد گروههای دوستی برای برخی از زنان و احساس رضایت آنها از تنهاییشان است.
تارا در این مقاله از سالها تلاش سخت خود برای یافتن آن گروه از «دوستان صمیمی» نوشته است.
به گفته او، سینما و تلویزیون نشان میدهند که زنان مدام در حال ایجاد دوستیهای باورنکردنی با همجنسان خود هستند؛ دوستانی که تکیهگاهی برای عبور از روزهای سخت هستند، با خنده شما میخندند و با گریههایتان میگریند.
او نوشته: «مانند سریال سکس و شهر، تنها چیزی که باید بدانید این است که کدام نقش را در این گروههای دوستی بر عهده دارید: الف) باهوش هستید ب) سکسی هستید یا ج) بامزه؟»
تارا در ادامه نوشته: «سالها دنبال قبیله خودم بودم، اما فایدهای نداشت. هر فرصت جدیدی را با اشتیاق بررسی میکردم، مطمئن بودم اگر به اندازه کافی جستوجو کنم بهترین دوستانم را جایی آن بیرون پیدا خواهم کرد. به خودم میگفتم شاید مانند "تلما و لوئیز" جستوجوی من کمی بیشتر طول بکشد.»
این نویسنده و منتقد فیلم در ادامه یادآوری میکند که تازه وقتی به اواسط ۴۰ سالگی رسید، فهمید که ممکن است هرگز این اتفاق برای او نیفتد.
او نوشته: «برای مدتها، نداشتن گروه دوستی زنانه برای به اشتراک گذاشتن احساساتم، باعث میشد احساس کنم در طول سالها چیزی را از دست دادهام. گاهی اوقات احساس میکردم شاید چون به اندازه کافی سرگرمکننده نیستم، نتوانستهام چنین دوستانی پیدا کنم یا شاید من ارزش سرمایهگذاری را نداشتهام یا بدتر از همه، شاید خیلی خستهکننده هستم.»
تارا میگوید حالا هر گاه چنین افکاری به سرش میزند، با خودش مینشیند، مینویسد و با خانوادهاش وقت میگذراند. هر چند گاهی اوقات احساس تنهایی میکند اما در نهایت، با آن مشکلی ندارد.
یکی از خوانندگان به گاردین گفته با خواندن مقاله تارا احساس آرامش کرده است: «من در اواخر ۳۰ سالگی هستم و همیشه اینطور احساس میکردم که گروههای زنانه، از پذیرفتن من اجتناب میکنند. وقتی در یک مراسم، محل کار جدید یا فضایی تازه هستم، آن احساس آشنای امید برای یافتن "دوستان صمیمی" را به خوبی به یاد میآورم؛ حسی که در نهایت منجر به احساس خوردکننده عدم تعلق میشود.»
این فرد در ادامه گفته: «اغلب به این نتیجه میرسیدم که حتما من عجیب یا خیلی ساکتم، یا جالب نیستم. با این حال زمانی که در خانه هستم فقدان تعلق به یک گروه دوستی زنانه مرا آزار نمیدهد. فقط صبحهای دوشنبه در محل کارم از مواجهه با این سوال اجتنابناپذیر که "آخر هفته چه کار کردی؟"، خجالت میکشم. چون باید در پاسخ یا باید از وقت گذراندن با شریک زندگی و خانوادهام بگویم، یا از ملاقاتهای شش ماه یکبار با دوستان معدودم.»
این خواننده جوان به گاردین گفته که خواندن مقاله تارا باعث شده تا کمتر احساس تنهایی کند چون در واقع قرار نیست همه ما چنین گروههای دوستانه و پویایی داشته باشیم: «در حقیقت من درونگرا هستم و مطمئن نیستم بتوانم با مشکلاتی که گروههای دوستی دختران با آن مواجه میشوند کنار بیایم. امیدوارم با ادامه زندگی، این موضوع را کاملا بپذیرم و آرامتر باشم و دیگر خودم را برای چیزی سرزنش نکنم که بسیار رایجتر از آن است که فکرش را میکردم.»
شخص دیگری هم به گاردین از احساس مشترک شدید خود با این مقاله گفته: «من الان ۶۶ ساله هستم. زمانی که تنها پنج سال داشتم از سوی یک ملکه زنبور عسل از گروه دوستان کنار گذاشته شدم. این اتفاق باعث شد تا یک عمر از ورود به گروههای زنانه بپرهیزم.»
او در ادامه گفت: «همیشه از خودم میپرسیدم آیا چیز غیر قابل قبولی در من وجود دارد؟اما حالا متوجه شدهام که همه افراد مانند "زنبورهای کندو" نیستند. برخی از ما برای لذت بردن از زندگی به عنوان "زنبورهای مجرد"به دنیا آمدهایم. ما میتوانیم آزادیِ تنهایی را در آغوش بگیریم.»
خواننده دیگری هم در واکنش به این مقاله به گاردین گفته: «از اینکه بالاخره کسی جرات کرد بگوید "همه ما دایره وسیعی از دوستان نداریم" احساس آسودگی میکنم.»
او گفته تجربه تارا برایش بسیار مفید بود: «من دوستانی دارم، اما نه یک گروه قوی که بتوانم روی نوشیدنیهای بعد از ظهر جمعه، شبهای افتتاحیه، کلاسهای یوگا و موارد مشابه حساب کنم. من از زمان تنهایی خودم لذت میبرم و در واقع برای شارژ مجدد به زمان نیاز دارم.»
خواننده دیگری که حدودا ۷۰ سال دارد هم گفته: «سالها طول کشید تا احساس گناه نکنم که تنهایی خودم را به بودن با دیگران ترجیح میدهم. زمانِ تنهایی برای من تقریبا از هر چیز دیگری ارزشمندتر است. شما چیزی را مطرح کردید که چندین دهه طول کشید تا آن را بفهمم. متشکرم.»
پاسخهای خوانندگان بیانگر این واقعیت است که نه تنها بسیاری از زنان تنهایی و عدم تعلق به گروههای دوستی را میپذیرند، بلکه آن را ترجیح میدهند.
آنها معتقدند هر فردی روش منحصر به فرد خود را برای ارتباط و سرگرمی دارد و الزاما نباید در قالب گروههای دوستی زنانه جای بگیرد.
اگرچه دوستیهای عمیق برای بسیاری از زنان ارزشمند است، اما سایر زنانی که سبک ارتباطی متفاوتی دارند نباید احساس فشار یا شرمساری کنند زیرا برخی از زنان ترجیح میدهند بهعنوان «زنبورهای مجرد» زندگی کنند و از آزادی و تنهایی خود بدون اینکه احساس کمبود یا ناهنجاری کنند، لذت ببرند.