در میان دیوارهای صخرهای سر به فلک کشیده در یک جزیره اندونزیایی، باستانشناسان اولین نمونه شناخته شده آثار هنری را کشف کردهاند که داستانی را روایت میکند و «تحولی کلیدی در تاریخ هنر» و نقطه عطف مهمی در تاریخ بشریت را برجسته میسازد.
هنر صخرهای یکی از یافتههای بسیار در دشت کارست (karst) در سولاوسی جنوبی (South Sulawesi) در اندونزی است که مورد مطالعه پژوهشگران دانشگاه گریفیث و چند سازمان اندونزیایی قرار گرفته است.
پژوهشگران از نزدیک یک نگاره بر روی صخرهای را بررسی کردند که سه پیکر انسانمانند را در حال تعامل با یک خوک به تصویر میکشد.
آنها این نقاشی را بهعنوان «صحنهای معمایی» توصیف کردند که ممکن است روایتی از شکار باشد.
آدام بروم، استاد باستانشناسی دانشگاه گریفیث در بریزین استرالیا و نویسنده مقالهای که در همین زمینه در نشریه نیچر منتشر شده، گفت:«هنرمند مراقب قرار دادن این چهار تصویر فیگوراتیو مجزا در مجاورت یکدیگر بوده و آنها را بهگونهای در تعامل با یکدیگر به تصویر کشیده که به ناظر اجازه میدهد تا به کنشهایی پی ببرد که در این میان اتفاق افتاده است. در نتیجه، ترکیب صحنه بهشکلی است که یک داستان را روایت میکند.»
او افزود: «اینها تکنیکهایی پیچیده و بخش مهمی از فرهنگهای هنری و سنتهای داستانسرایی بسیار متنوعی هستند که امروزه در تمام جوامع بشری یافت میشود.»
بر اساس این پژوهش، این صخرهنگاریها علاوه بر اینکه قدیمیترین تصاویر روایتیاند که تا به امروز گزارش شده است، رکورد جدیدی برای اولین هنر فیگوراتیو شناخته شده به حساب میآیند.
تیم پژوهشگران با استفاده از یک تکنیک جدید قدمتگذاری به این نتیجه رسید که رنگدانهها حداقل ۵۱ هزار و ۲۰۰ سال قبل به دقت بر روی دیواره سنگی نشانده شدهاند. چنین تاریخی، برای یک اثر هنری روایی بسیار قدیمی است، زیرا تا حدود ۱۴ تا ۱۱ هزار سال پیش شیوههای داستانگویی این چنینی در جهان رایج نبود.
تا بیش از ۳۵ هزار سال پیش، بیشتر هنرها اشکالی انتزاعی بودند که ارجاعی آشکار به جهان پیرامون نداشتند.
اما چند نگاره صخرهای را میتوان بهعنوان هنر فیگوراتیو در نظر گرفت، زیرا آنها چهرهها و اشیاء را بهشکلی قابل تشخیص از واقعیتهای فیزیکی مانند انسان و سایر حیوانات به تصویر میکشند. چنین نگارههایی بسیار کمیاب هستند، اگرچه احتمالا بهطور تصادفی در جزیره سولاوسی به وفور یافت میشوند.
ظهور آثار هنری روایی نقطه عطفی مهم در هنر داستانسرایی و تاریخ بشر را برجسته میکند. همانطور که جوامع انسانی پیچیدهتر شدند، آثار هنری نیز پیچیدهتر شدند. نقاشی از اشکال انتزاعی و پر پیچ و خم به تصویرهای فیگوراتیوی رسید که نه تنها واقعیت را نشان میدادند، بلکه دارای معنای عمیقی نیز بودند.
ممکن است تعجب کنیم که چرا سولاوسی محل این توسعه ظاهری بوده است؟ با این حال، این احتمال وجود دارد که آثار هنری به همان اندازه پیچیده در این زمان، اگر نه قبل از آن، در جاهای دیگر نیز خلق شده باشند. این جزیره منحصر بهفرد نبوده، اما این نقاشیها بهاندازه کافی خوشاقبال بودهاند که در اینجا حفظ و بعدها شناسایی شوند.
بروم گفت: «احتمالا انسانها در یک دوره زمانی مشابه در دیگر نقاط جهان نیز از روشهای مشابهی برای تصویرسازی استفاده میکردهاند، اما یا شواهدی از آنها باقی نمانده و یا اینکه هنوز کشف نشدهاند.»
او افزود: «هنر سولاوسی اکنون قدیمیترین شواهد شناختهشده از این پیشرفت کلیدی در تاریخ هنر را پیش روی ما گذاشته است، اما این هنر احتمالا ریشه در آفریقا، جایی که گونه ما در آنجا تکامل یافت، داشته است.»